سخنگو: منبع الهام، کسی که از طریق او الهام می شود. کسی که آنقدر شغل های مختلف دارد که خبر ندارد که وزیر کابینه اش عوض شده یا نه.
انرژی هسته ای: نوعی انرژی که به جای گرم کردن همه جا، فقط سر آدم را گرم می کند.
دولت: یک گروه که بصورت دسته جمعی و تمام وقت تمام پول کشور را تبدیل به آشغال می کنند.
مجلس: گروهی که نماینده مردم هستند، ولی نه مردم آنها را می شناسند، نه آنها مردم را می شناسند.
سفر استانی: نوعی سفر تبلیغاتی که تا چند سال پس از پایان انتخابات هنوز ادامه دارد.
نامه به رئیس جمهور: تعدادی کاغذ که آدمها به جای اینکه توی صندوق پستی بیندازند، مستقیما آن را به رئیس جمهور می دهند تا در صحنه عکاسی حضور آنان ثبت شود.
دانشجوی عدالت خواه: نوعی دانشجو که برای شنیدن سخنان رئیس جمهور دعوت می شود و برخلاف بقیه دانشجویان حرف رئیس جمهور را گوش می کند.( کلمه عدالت خواه در این عبارت اضافی است.)
دانشجوی بسیجی: تعدادی مرد کاسب و زن خانه دار که سعی می کنند مثل دانشجوهای حزب اللهی لباس بپوشند، بی توجه به اینکه دانشجوهای حزب اللهی مثل کاسب ها لباس می پوشند. آنها پس از اینکه فیلمبرداری تمام شد به سر خانه و کارشان برمی گردند.
سازمان مدیریت: مهم ترین دشمن دولت، جایی که همه چیز در آن برنامه دارد.
لبنان: کشوری که مردمش آنطور که ما دوست داریم زندگی می کنند، و مورد حمایت دولت ما هستند، ولی ما حق نداریم مثل آنها زندگی کنیم.
سیاست خارجی: مجموعه ای از رفتارهای کنترل نشده و جالب یک بندباز که چون هنوز سقوط نکرده است، برای ما هیجان آور است.
تورم: تنها بخش اقتصاد که روز به روز بزرگتر می شود.
دیدار سر زده: یک نام صمیمانه روی یک رفتار بدون برنامه و بی نتیجه.
مافیا: یک فیلم تخیلی تکراری که هر وقت شام نداریم و گرسنه مان است، پخش می شود.
ملاقات: محلی برای گرفتن عکس با آدمهای سرشناس.
بانک: یکی از دشمنان اسلام و عوامل مزدور استکبار که نابودی کامل آن بیش از چهار سال طول می کشد.
برف: یک چیز سفید که وقتی از آسمان می آید برق و آب و گاز کشور قطع می شود و برای جلوگیری از آمدن آن هیچ دعای خاصی وجود ندارد.
صلح آمیز: چیزی است شبیه شرافت سیاسی، نوعی دروغ که همه از گفتن آن لذت می برند، ولی می دانند دروغ است.
قله هسته ای: مکانی به ارتفاع پنج هزار متر که در عرض سه روز تا ارتفاع دو قدمی آن قله بالا می رویم و به مدت سه سال در همان دوقدمی درجا می زنیم.
خبر خوش: نوعی روانگردان برای فراموش کردن مشکلاتی که در ماه گذشته اتفاق افتاده است. در اثر مصرف زیاد اثر واقعی خود را از دست داده و عوارض جانبی ایجاد می کند.
ابرقدرت: ما. خودمان. نوعی جهان سوم که برای افزایش اعتماد به نفس به خودش دروغ می گوید.
مانتو: یک لباس زنانه که همزمان با افزایش بحران سیاسی در کشور دراز و در اثر کاهش بحران کوتاه می شود. یک نمودار برای سنجش میزان آرامش در جامعه.
پروژه: واحد شمارش دروغ های اقتصادی دولت.
طرح های اقتصادی زودبازده: یک راه سریع برای از دست دادن پول و به دست آوردن نمودار و آمار. نوعی طرح که با افزایش تعداد آن می فهمیم که در دراز مدت کارمان خراب است. روشی که در آن مقداری پول به تعدادی آدم مورد اعتماد می دهیم که بعدا آمار کارهایی که نمی خواهند بکنند، را به ما اعلام کنند.
قیمت: نوعی نردبان که دائما از آن بالا می رویم و هر چه بالاتر برویم از ارتفاع بیشتری سقوط می کنیم. این نردبان یکطرفه است.
پول: چیزی که دولت دارد، ولی نمی داند با آن چکار کند و ملت می دانند با آن چکار کنند، ولی ندارند.
دشمن: کلیه کسانی که از ما اطلاعات دقیق و کافی دارند.
بودجه: یک وسیله برای کنترل رفتارهای دولتی که هیچ علاقه ای به کنترل رفتارهایش ندارد.
اقتصاد: یک چیز مربوط به الاغ که غیرقابل کنترل است و در وضعیت راست افراطی می تواند خانواده ملت را آبستن حوادث کند.
رسانه: وسیله ای برای جلوگیری از خبررسانی.
ملی مذهبی: یک گروه سیاسی که همان اعتقادات و علائق دولت را دارد، منتهی دلیلی برای دروغ گفتن ندارد.
هزار فامیل: الیگارشی. خانواده سالاری. نوعی سیستم حکومتی که بوسیله خانواده آنها اداره می شود، در حالی که خانواده ما خیلی بهتر از آنها هستند.
میثاق: عهدنامه ای که رئیس جمهور با وزرایش می بندد، بعدا هر کدام کار خودشان را می کنند.
دبیر دولت: مسوول نظم دادن به دولتی که قصد دارد هر نظمی را از بین ببرد.
انتخابات: روش انتخاب نمایندگان مردم توسط شورای نگهبان.
میراث فرهنگی: مجموعه ای از آثار باقی مانده از گذشته ای که به وجود آن آثار افتخار می کنیم ولی از سازندگانش متنفریم.
دکتر حسین فاطمی: کسی که دوستان ما ترورش کردند و دوستانش را ما زندانی می کنیم.
گوجه فرنگی: یک علامت قرمز خطر برای اقتصاد که مثل سایر خطرات با آن شوخی می کنیم.
دولت چپ: تصویر بیرونی راست افراطی.
انرژی هسته ای: نوعی انرژی که به جای گرم کردن همه جا، فقط سر آدم را گرم می کند.
دولت: یک گروه که بصورت دسته جمعی و تمام وقت تمام پول کشور را تبدیل به آشغال می کنند.
مجلس: گروهی که نماینده مردم هستند، ولی نه مردم آنها را می شناسند، نه آنها مردم را می شناسند.
سفر استانی: نوعی سفر تبلیغاتی که تا چند سال پس از پایان انتخابات هنوز ادامه دارد.
نامه به رئیس جمهور: تعدادی کاغذ که آدمها به جای اینکه توی صندوق پستی بیندازند، مستقیما آن را به رئیس جمهور می دهند تا در صحنه عکاسی حضور آنان ثبت شود.
دانشجوی عدالت خواه: نوعی دانشجو که برای شنیدن سخنان رئیس جمهور دعوت می شود و برخلاف بقیه دانشجویان حرف رئیس جمهور را گوش می کند.( کلمه عدالت خواه در این عبارت اضافی است.)
دانشجوی بسیجی: تعدادی مرد کاسب و زن خانه دار که سعی می کنند مثل دانشجوهای حزب اللهی لباس بپوشند، بی توجه به اینکه دانشجوهای حزب اللهی مثل کاسب ها لباس می پوشند. آنها پس از اینکه فیلمبرداری تمام شد به سر خانه و کارشان برمی گردند.
سازمان مدیریت: مهم ترین دشمن دولت، جایی که همه چیز در آن برنامه دارد.
لبنان: کشوری که مردمش آنطور که ما دوست داریم زندگی می کنند، و مورد حمایت دولت ما هستند، ولی ما حق نداریم مثل آنها زندگی کنیم.
سیاست خارجی: مجموعه ای از رفتارهای کنترل نشده و جالب یک بندباز که چون هنوز سقوط نکرده است، برای ما هیجان آور است.
تورم: تنها بخش اقتصاد که روز به روز بزرگتر می شود.
دیدار سر زده: یک نام صمیمانه روی یک رفتار بدون برنامه و بی نتیجه.
مافیا: یک فیلم تخیلی تکراری که هر وقت شام نداریم و گرسنه مان است، پخش می شود.
ملاقات: محلی برای گرفتن عکس با آدمهای سرشناس.
بانک: یکی از دشمنان اسلام و عوامل مزدور استکبار که نابودی کامل آن بیش از چهار سال طول می کشد.
برف: یک چیز سفید که وقتی از آسمان می آید برق و آب و گاز کشور قطع می شود و برای جلوگیری از آمدن آن هیچ دعای خاصی وجود ندارد.
صلح آمیز: چیزی است شبیه شرافت سیاسی، نوعی دروغ که همه از گفتن آن لذت می برند، ولی می دانند دروغ است.
قله هسته ای: مکانی به ارتفاع پنج هزار متر که در عرض سه روز تا ارتفاع دو قدمی آن قله بالا می رویم و به مدت سه سال در همان دوقدمی درجا می زنیم.
خبر خوش: نوعی روانگردان برای فراموش کردن مشکلاتی که در ماه گذشته اتفاق افتاده است. در اثر مصرف زیاد اثر واقعی خود را از دست داده و عوارض جانبی ایجاد می کند.
ابرقدرت: ما. خودمان. نوعی جهان سوم که برای افزایش اعتماد به نفس به خودش دروغ می گوید.
مانتو: یک لباس زنانه که همزمان با افزایش بحران سیاسی در کشور دراز و در اثر کاهش بحران کوتاه می شود. یک نمودار برای سنجش میزان آرامش در جامعه.
پروژه: واحد شمارش دروغ های اقتصادی دولت.
طرح های اقتصادی زودبازده: یک راه سریع برای از دست دادن پول و به دست آوردن نمودار و آمار. نوعی طرح که با افزایش تعداد آن می فهمیم که در دراز مدت کارمان خراب است. روشی که در آن مقداری پول به تعدادی آدم مورد اعتماد می دهیم که بعدا آمار کارهایی که نمی خواهند بکنند، را به ما اعلام کنند.
قیمت: نوعی نردبان که دائما از آن بالا می رویم و هر چه بالاتر برویم از ارتفاع بیشتری سقوط می کنیم. این نردبان یکطرفه است.
پول: چیزی که دولت دارد، ولی نمی داند با آن چکار کند و ملت می دانند با آن چکار کنند، ولی ندارند.
دشمن: کلیه کسانی که از ما اطلاعات دقیق و کافی دارند.
بودجه: یک وسیله برای کنترل رفتارهای دولتی که هیچ علاقه ای به کنترل رفتارهایش ندارد.
اقتصاد: یک چیز مربوط به الاغ که غیرقابل کنترل است و در وضعیت راست افراطی می تواند خانواده ملت را آبستن حوادث کند.
رسانه: وسیله ای برای جلوگیری از خبررسانی.
ملی مذهبی: یک گروه سیاسی که همان اعتقادات و علائق دولت را دارد، منتهی دلیلی برای دروغ گفتن ندارد.
هزار فامیل: الیگارشی. خانواده سالاری. نوعی سیستم حکومتی که بوسیله خانواده آنها اداره می شود، در حالی که خانواده ما خیلی بهتر از آنها هستند.
میثاق: عهدنامه ای که رئیس جمهور با وزرایش می بندد، بعدا هر کدام کار خودشان را می کنند.
دبیر دولت: مسوول نظم دادن به دولتی که قصد دارد هر نظمی را از بین ببرد.
انتخابات: روش انتخاب نمایندگان مردم توسط شورای نگهبان.
میراث فرهنگی: مجموعه ای از آثار باقی مانده از گذشته ای که به وجود آن آثار افتخار می کنیم ولی از سازندگانش متنفریم.
دکتر حسین فاطمی: کسی که دوستان ما ترورش کردند و دوستانش را ما زندانی می کنیم.
گوجه فرنگی: یک علامت قرمز خطر برای اقتصاد که مثل سایر خطرات با آن شوخی می کنیم.
دولت چپ: تصویر بیرونی راست افراطی.
No comments:
Post a Comment