Thursday, October 23, 2008

رده بندی جهانی آزادی مطبوعات ٢٠٠٨، ایران در رده ١٦٦


۵cxaol.jpg

گزارشگران بدون مرز اول آبان ماه ١٣٨٧ هفتمین رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات را منتشر کرد.

نه توانمندی اقتصادی که صلح ضامن آزادی مطبوعات در جهان است. این نتیجه‌گیری اصلی هفتمین رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز است، که اول آبان ماه ١٣٨٧ منتشر شد. این ردبندی معیاری برای سنجش آزادی مطبوعات در ١٧٣ کشور جهان است و هر ساله از سوی گزارشگران بدون مرز منتشر می‌گردد. نتیجه‌گیری دیگر این رده بندی بازهم درجا زدن سه کشور ترکمنستان (١٧١) کره شمالی (١٧٢) و اریتره (١٧٣) در آخرین رده‌های جدول است. و اینکه رفتار جامعه جهانی با کشورهای اقتدارگرایی چون کوبا (١٦٩) یا چین (١٦٧) برای بدست آوردن نتیجه‌ای مطلوب موثر نبوده است.

جهان پس از ١١ سپتامبر به روشنی ترسیم شده است. دمکراسی‌های بزرگ بی‌ثبات شده و در موضعی تدافعی قرار گرفته‌اند و به‌تدریج فضای آزادی‌ها را کاهش می‌دهند. دیکتاتوری‌های پرقدرت اقتصادی با استفاده از تفرقه در جامعه جهانی و جنگ‌های ویرانگری که به نام مبارزه با تروریسم، به راه افتاده‌اند، اقتدارگرایی خود را با غرور به رخ می‌کشند. تابوهای مذهبی یا سیاسی هر سال به کشورهایی که در مسیر گسترش آزادی‌ها گام بر می‌دارند بیشتر تحمیل می شوند.

در این وضعیت خفقان عمومی حاکم بر کشورهای بسته جهان، تحت رهبری دشمنان آزادی مطبوعات، با مصونیت کامل آنها از مجازات ادامه دارد. به گونه‌ای که نهادهای بین‌المللی چون سازمان ملل متحد همه‌ی اقتدار خود را بر روی اعضا از دست داده است. این بحران اما به برخی از کشورهای از نظر اقتصادی ضعیف این امکان را داده است که که علیرغم همه مصائب به مردمان خود این حق را بدهند که با دولت خود هم‌نظر نباشند و آنرا بتوانندعلنا اعلام کنند.

جنگ و صلح

جدول رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات محدوده زمانی از اول سپتامبر ٢٠٠٧ تا اول سپتامبر ٢٠٠٨ را در بر می‌گیرد. این جدول نه تنها جایگاه والای اشغال شده توسط کشورهای اروپایی را در معرض دید همگان قرار می دهد ( به استثنای زلاند نو و کانادا، ٢٠ رده اول جدول کشورهای اروپایی تشکیل می دهند.) که نمایان‌گر جایگاهی آبرومند برای برخی از کشورهای امریکای مرکزی و کارائیب نیز هست. جامائیکا و کستاریکا در رده های ٢١ و ٢٢ و اسلواکی ٢٠ و مجارستان در رده ٢٣ قرار دارند. کمی بالاتر از سورینام(٢٦) و ترینداد یا توباگو (٢٧) این کشورهای کوچک کارائیب حتا در مکانی بهتر از فرانسه (٣٥ ) قرار دارند که امسال نیز چهار رده نزول کرده است. و یا اسپانیا (٣٩) و ایتالیا (٤٤) دو کشوری که همچنان درگیر خشونت های مافیایی و سیاسی هستند. با تکیه بر معیارهای رده‌بندی، برای نامبیا (٢٤) فقط یک امتیاز کافی بود تا پس از صدر نشینی کشورهای آفریقایی به گروه بیست کشور اول جدول صعود کند.

نقطه مشترک کشورهای صدر نشین جدول با تفاوت‌های فاحش اقتصادی ( تفاوت درآمد سرانه برحسب جمعیت میان ایسلند (١) و جامائیکا (٢١) ١ به ١٠ است ) این است که این کشورها دارای نظام دمکراسی پارلمانی هستند و به ویژه وارد جنگ نشده‌اند.

امری که شامل حال امریکا ( رده ٤٠ در کشور خود و رده ١١۹ در خارج از حیطه سرزمینی ) و یا اسرائیل ( رده ٤٦ در کشور خود و رده ١٤۹ در خارج از حیطه سرزمینی ) نمی‌شود. در اسرائیل برای اولین بار پس از سال ٢٠٠٣ یک روزنامه نگار فلسطینی بدست ارتش این کشور کشته شده است. از سر گیری درگیری مسلحانه گریبانگیر گرجستان ( رده ١٢٠) و یا نیجر نیز بود که سقوطی سنگین داشت ( از رده ۹٥ در سال ٢٠٠٧ به رده ١٣٠ در سال ٢٠٠٨).

این کشورها علیرغم دارا بودن نظامی دمکراتیک اما در منازعه‌ای نظامی با ” تنش کم و یا زیاد” شرکت دارند. با این عمل روزنامه نگاران به‌عنوان آسان‌ترین هدف در معرض خطر درگیری یا سرکوب قرار می‌گیرند. آزادی موسی کاکا خبرنگار رادیو بین‌المللی فرانسه در نیامه پس از ٣٨٤ روز بازداشت و آزادی سامی الحج از جهنم گوانتانمو پس از شش سال زندان یادآوری‌ست بر این امر که جنگ همیشه جان‌ستان است اما آزادی‌ستان نیز هست.

زیر آتش منازعه‌گران و دولتی همه جا حاضر

در نبود راه حلی سیاسی برای حل معضلات مبرم خود کشورهای درگیر در منازعات پر خشونت، چون عراق ( رده ١٥٨) پاکستان (١٥٣) افغانستان ( ١٥٦) و یا سومالی (١٥٢) “مناطق سیاه” مطبوعات هستند. قتل، گرونگیری، دستگیری خودسرانه، تهدید به مرگ، امر روزمره‌ی روزنامه‌نگاران است، که علاوه بر آنکه زیر آتش منازعه‌گران هستند در اغلب موارد به طرفداری از طرفین درگیر هم متهم می‌شوند. هر بهانه‌ای برای خلاص شدن از دست ” مزاحمان” و “جاسوسان” خوب است. مانند سرزمین های خود مختار فلسطین (١٦٣) که به‌ویژه در غزه که از زمان قدرت یابی حماس وضعیت به وضوح وخیم‌تر شده است. در همین زمان در سریلانکا (١٦٥) علیرغم آنکه دولت انتخابی بر سرکار است اما مطبوعات با خشونتی سازمان داده شده از سوی دولت مواجه‌اند.

کشورهای که در صف آخر این رده‌بندی قرار دارند نطام‌هایی دیکتاتوری کما بیش با چهره‌ای آرایش شده هستند که در آنها مخالفان و روزنامه‌نگاران می‌توانند با شکاف در روزنه‌‌ی دیوارهای سیاه‌‌چال‌ تحمیل شده بر آنها زندگی کنند. سال المپیک در چین (رده ١٦٧) سال دستیگیری هو جیا و تعداد دیگری از منتقدان و روزنامه نگاران بود اما در عین حال فرصتی بود برای رسانه های آزاد که تدریجا از کنترل پلیسی تحمیل شده بر شهروندان قدرت بزرگ آسیا عبور کنند. روزنامه‌نگار بودن در پکن و یا در شانگها و همچنین در ایران (١٦٦) در ازبکستان (١٦٢) در زیمبایوه (١٥١) حرفه‌ای با خطر بالا، محرومیت‌های بسیار و آزارهای قضایی مداوم است. از سالها پیش در بیرمانی (١٧٠ ) تحت رهبری دیکتاتورهای نظامی نژادپرست و انعطاف ناپذیر حتا روزنامه‌نگاران و روشنفکران خارجی نیز دشمن ژِنرال‌های در قدرت محسوب می‌شوند.

جهنم‌های ایستا

در تونس زین العابدین بن‌علی (١٤٣) لیبی معمر قذافی (١٦٠) و روسیه سفید الکساندر لوکاشن‌کو (١٥٤) سوریه بشیر ال‌اسعد (١٥۹) یا گینه اکوادرو نیدو اوبینا نگوما (١٥٧) تصویر رهبر در همه‌ی خیابان‌ها و در صفحه اول روزنامه‌ها، برای قانع کردن بدبین‌ترین‌ها به عدم وجود آزادی بیان در این کشورها کافی است. دیگر دیکتاتورها کیش شخصیت را ترویج نمی‌کنند اما مثل هم‌پالکی‌های خود خفقان ایجاد می کنند. در لائوس (١٦٤) یا در عربستان سعودی (١٦١) برای روزنامه‌نگاران هیچ امکانی جز حرکت در خط رسمی قدرت وجود ندارد.

کره شمالی و ترکمنستان مرکز جهنم ایستا هستند که رابطه مردم آنها با خبر- فریب سازی دولت از بقیه دنیا قطع شده است. در حالی که در اریتره (١٧٣) آخرین کشور رده بندی برای دومین سال متمادی هنوز رئیس جمهور اسایاس آفورکی و قبیله کوچک ناسیونالسیت و پارانویایش بر جوان ترین کشور آفریقا حمکرانی می کند.
جامعه جهانی و از جمله اتحادیه اروپا فقط به تکرار تنها راه حل “گفتگو” است، بدون در بر داشتن هیچ نتیجه‌ای بسنده می‌کند، ظاهرا تا زمانی که دولت‌های اقتدارگرا می‌توانند اعتراضات را بی هیچ خطری جز نارضایتی بدون عواقب چند دیپلمات نادیده انگارند. مصون از مجازات هستند.

خطر فساد و کین آفرینی سیاسی

بیماری دیگری، برای از دست دادن رده در دمکراسی‌ها فساد است. نمونه بد آن بلغارستان (٥۹) است. چراغ قرمز اروپا، یادآور آن است که انتخابات با رای همگانی، کثرت‌گرایی رسانه‌ها و تضمین‌های قانون اساسی معیار‌های کافی و معتبر برای ادعای داشتن آزادی مطبوعات نیست. باید فضا مناسب نیز در جهت آزادی گردش اطلاعات و بیان عقاید وجود داشته باشد. تنش های اجتماعی و سیاسی در پرو (١٠٨) یا در کنیا (۹٧) سیاسی شدن رسانه‌ها در ماداگاسکار (۹٥) و یا در بولیوی (١١٥) و در برزیل (٨٢) که در آنها روزنامه‌نگاران قربانی خشونت می‌شوند، نمایانگر آلوده شدن این دمکراسی های رو به رشد با این سم هستند. کسانی که با مصونیت کامل قوانین را برای ثروتمندتر شدن زیرپا می گذارند و روزنامه نگاران ” کنجکاو” را مجازات می کنند، عوامل نگاه داشتن بسیاری از “کشورهای بزرگ” در رده های شرم آور هستند. ( نیجریه در رده ١٣١، مکزیک در رده ١٤٠ و هند در رده ١١٨( .

برخی از کشورهای مدعی ” کشوری بزرگ” بودن، عامدانه رفتاری خشن، ناعادلانه و در یک کلام نگران کننده از خود نشان می دهند. از جمله ونزوئلا (١١٣) که شخصیت و فرمان‌های شاهانه‌ی رئیس جمهور هوگو چاوز اغلب اوقات تخریب‌گر است. روسیه‌ی جفت پوتین- مددوف (١٤١) کنترلی کامل بر رسانه‌ها عمومی و مخالفان اعمال می کند. همچون آناپولیتکوفسکایا هرسال چند روزنامه نگار با گلوله ” افراد ناشناس” که در اغلب موارد نزدیک به سرویس‌های امنیتی تحت هدایت کرملین هستند به قتل می رسند.

مقاومت تابو ها

در میانه‌ی جدول رده بندی کشورهایی هستند در تردید میان سرکوب و آزادی، در این کشورها تابوها غیر قابل عبور هستند. در گابن (١١٠) کامرون (١٢۹) و یا مراکش (١٢٢) و عمان (١٢٣) ، در کامبوج (١٢٦) و یا در اردن (١٢٨) و یا در مالزی (١٣٢) به‌عنوان مثال مطرح کردن نام رئیس جمهور یا شاه و یا اطرافیان و حتا افتضاحات احتمالی آنها کاملا ممنوع است. قانون‌گذاری آزادی ستیزانه در سنهگال (٨٦) و یا در الجزایر (١٢١) با نقض استاندارهای دمکراتیک جهانی پذیرفته شده از سوی سازمان ملل متحد بطور مداوم روزنامه نگاران را به زندان می فرستد.

سرکوب در عرصه اینترنت نیز نشانگر سرسختی تابوهاست. در مصر (١٥٦) تظاهرات های ابتکاری بر روی اینترنت پایتخت را پریشان و دولت را که امروز هر کاربر اینترنت را خطری بالقوه برای کشور می‌داند، نگران کرده است. استفاده از مسدود سازی هر ساله بیشتر می‌شود و کشورهای سرکوبگر برای زندانی کردن وب‌نگاران و وبلاگ‌نویسان تردید به خود راه نمی دهند. اگر چین برای استفاده قابل توجه از ابزار تکنیکی و کنترل کاربران در میان کشورهای ” نقطه‌های سیاه وب” صدر نشین است سوریه قهرمان منطقه‌ای سایبر سرکوب را کسب کرده است.

در هفتمین رده بندی به ندرت کشوری صعود داشته است. لبنان (٦٧) در پی پایان یافتن سوقصد به روزنامه‌نگاران متنفذ در سالهای اخیر، جایگاه منطقی خود را بازیافته است. و هایتی (٧٣)همچون آرژانتین (٦٨) و یا مالدیو (١٠٤) صعود کند خود را ادامه می‌دهد. در عوض توقف انتقال دمکراتیک در موریتانی (١٠٥) مانع پیشرفت آن شده است. در چاد (١٣٣) و یا در سودان (١٣٥) دستاوردهای چند ساله اخیر با استقرار ناگهانی سانسور از بین رفتند.

افغانستان (١٥٦) به یکباره در پی افزایش خشونت ها از سوی طالبان و جنگ سالاران و البته از سوی نمایندگان دولت سقوط کرده است.

جایگاه بد ایالات متحده امریکا در خارج از حطیه سرزمینی (١١۹) از جمله به خاطر رویه‌ی بد ارتش امریکا در افغانستان است . جاوید احمد خبرنگار افغان شبکه تلویزیون کانادایی سی تی وی(CTV) به شکل خودسرانه چندین ماه را بدون حکم قضایی در بازداشت بسر برد.

ایالات متحده امریکا در هفتمین رده بندی هشت رده صعود کرده است. آزادی سامی الحج فیلم بردار شبکه تلویزیونی الجزیره پس از شش سال زندان در پایگاه نطامی گوانتانامو عاملی برای این صعود بوده است. با این حال نفی اصل “حفظ منبع خبر ” از سوی دادگاه های فدرال برای روزنامه‌نگاران همچنان خطر محسوب می‌شود. اما از تعداد روزنامه نگاران احضار شده به مراجع قضایی برای معرفی منابع خبری خود در طی ماه های اخیر کاسته شده است و هیچکدام از احضار شدگان نیز در این مدت زندانی نشده اند. اما مصونیت از مجازات وجود دارد یک سال پس از قتل شانسی بایلی سردبیر هفته نامه اوکالاند پست در کالفرنیا در ٢ اگوست ٢٠٠٧ روند رسیدگی به این پرونده در درگیری های بر سر منافع محلی با کندی روبروست و عدم دخالت دستگاه قضایی فدرال نشانگر یکی از عوامل عدم موفقیت امریکا در بدست آوردن جایگاهی بهتر در رده بندی است. موارد متعدد دستگیری‌ روزنامه‌نگاران در مدت کنوانسیون‌های معرفی نامزدهای دمکرات‌ و جمهوری‌خواه نیز مورد محاسبه قرار گرفته است.

شش کشور در خاور میانه هر سال در پائین ترین رده های جدول رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات قرار می‌گیرند. قهرمانان سرکوب در این منطقه امسال نیز رده خود را حفظ کرده‌اند. در عراق (١٥٨) آزادی بیان دیگر به اتوپیا تبدیل شده است. در سوریه (١٥۹) در لیبی (١٦٠) در عربستان سعودی (١٦١) و در سرزمین های خودمختار فلسطین (١٦٣) و یا در ایران (١٦٦) روزنامه‌نگاران یا در محاق سانسوری همه جانبه قرار دارند و یا با خشونتی تباه کننده دست به گریبانند. سرزمین های خودمختار فلسطین هیچگاه به این اندازه سقوط نکرده اند. بیلان درگیری میان جناحهای حاکم بر سر قدرت برای آزادی بیان ویرانگر بوده است. مسئولیت ارتش اسرائیل در قتل خبرنگار رویترز در آوریل ٢٠٠٨ و مصونیت از مجازات سربازان مستقر در تیرفاتال توضیح‌گر سقوط اسرائیل در خارج از حطیه سرزمینی است (١٤۹)

گزارشگران بدون مرز

کپی از خبرنامه ی امیر کبیر

Sunday, October 19, 2008

نامه سرگشاده آيت الله بروجردي به رهبر حکومت ايران


توضيح : اين مجموعه تنها بر اساس اصل آزادي بيان و ايجاد شرايط بيان براي زندانيان عقيدتي اقدام به انتشار نظرات و آرا زندانيان محروم با پايبندي به اصول حقوق بشري و مدنيت مي نمايد ، مسئوليت تمامي گفتارها بعهده نويسندگان آن مي باشد.


نامه سرگشاده آيت الله بروجردي به رهبر حکومت ايران

با نام آفريدگار مهربان و نوازشگر و با سلام بر ملت عزيز و نجيب و شريف و عرض ادب به آب و خاک مقدس و ميهن مظلوم.
اينجانب، بندي زير شکنجه که از خانداني برجسته و تحت اشارات کتب رجالي و انساب مي باشم و بيش از سي سال از بهترين ايام عمرم را صرف اعتلاي فکر توحيدي و فرهنگ معنوي و رواج اخلاق الهي و ترويج ادبيات ديني نمودم، به جرم ناباوري مذهب دولتي و نرفتن به بازار اسلام سياسي و نپذيرفتن دين حکومتي دو سال و نيم است که در بندهاي مختلف اوين به انواع زجرهاي رواني و فشارهاي جسماني و اغلال عصبي و اثقال عاطفي، مبتلا هستم که در خلال اين مدت، بارها با نامه به وسيله اشخاص مرتبط با شما، حقايق را اظهار کردم که هر بار مزيد بر اذيت عمّال عذاب گرديد، اينک که به خاطر وفور دردهايم در آستانه مرگ قرار گرفته ام مي خواهم تا با نگارش سطوري، تاريخ معاصر جهان را به اسراري چند مزين نمايم چراکه تقويم جاري کاملا اين مدعي العموم آزادي اعتقادي و استقلال فکري را مي شناسد و کلامش را به عنوان اسناد انکارناپذير ثبت مي نمايد.
امروز عامه مردم ايران، اسلام سياسي را آزموده اند و بيلان کار آن را در عمر انقلاب فعلي مشاهده کرده اند وعده هاي مهم و مؤثر در برانگيختن جامعه را سي سال قبل، از بنيانگذار حکومت فعلي شنيدند و محصول آن پيش بيني هاي بزرگ را با تمام وجود يافتند، الان اين رعيت ايراني خواستار رفع سانسور عقيدتي و دفع تفتيش مذهبي و برطرف شدن فشار و محدوديت در انتخاب راه زندگي است.
اکثريت ملت مي گويند اگر با راي عامه اهالي کشور، تغيير نظام شاهنشاهي صورت گرفت هم اکنون نيز همان اکثريت قاطع، خواهان برچيده شدن خفقان و زور و استبداد و سرکوب است، اگر ميزان هيأت حاکمه فعلي آراي مردم مي باشد، بايد رفراندوم در فضاي آزاد و غير مرعوب و بدون گزينه هاي حکومتي باشد و چون مسئولين امور بنا به اسناد و مدارک موجود مجرم هستند و به کرّات به ايران و اسلام و ملت خيانت کرده اند و آثار آن در کشتارها و ويراني ها و زندان ها و گورستان ها و تبعيدها مشخص و معلوم مي باشد، لهذا بايد رأي گيري زير نظر مستقيم ديده بانها و ناظرين سازمان ملل متحّد انجام پذيرد، وقتي که صندوق رأي از فيلتر شوراي نگهبان که نگهبان تاج و تخت ولايت فقيه است و وزارت کشور که تسبيح دست روحانيون درباري است، مي گذرد چگونه ايده و آرزوي هفتاد ميليون نفوس ايراني تحقق مي يابد؟ آنگاه که کروبي که از عوامل پنهاني دستگاه حکومتي است، اقرار مي کند که با چند ساعت خفتن او، دگرگوني اساسي در نتايج آرا ايجاد مي شود، چه طور مي شود رأي گيري ها را مردمي و سالم و دست نخورده تلقي کرد؟ صاحب اين حکومت سي سال قبل گفت که اگر مشروعيت محمد رضا شاه به رأي مجلس مؤسسان به پدرش رضاخان بوده، به پسرش چه مربوط است و آن موقع مردم آن طور مي خواستند و حالا نمي خواهند، من هم همان منطق ايشان را تکرار مي کنم که اگر سي سال قبل ملت ايران با وجود فريب بزرگي که خورد و خيال نمود که زيربناي اين رژيم استقلال و آزادي و جمهوريت و خداجويي است که به تدريج خلاف بيّن و عيني و عملي و علني آن رويت شد، ميل به چنين سيستم سياسي پيدا کردند، اکنون هيچ گونه تمايلي به ادامه آن ندارند و پشتوانه اين حرف من يک راهپيمايي مسالمت آميز سراسري است، چنانچه بيش از راهپيمايي بيست و دوم بهمن شما، جمعيت به خيابانها بيايد، بايد تسليم خواست ملت شويد و لااقل به حريّت جامعه و آزادي انديشه و استقلال ديدگاه ها و رهاسازي آئين پرستش از قيود و مداخله ها تن دهيد، چگونه چکهاي عجيب و غريب آقايتان در بهشت زهرا را تاريخ گويا و پويا و جوياي ايران زمين، فراموش کند که مدينه فاضله اي را نشان داد و بهشت زيبائي را ترسيم نمود که نتيجه اش فقر و فلاکت و درد و رنج و بيماري و ذلت و فروپاشي خانواده ها و رواج اعتياد و ورشکستگي اقتصادي و بي اعتباري ديني بود، امروز پروردگار رعيت پرور و مردم نواز در جايگاه اتهام قرار گرفته است، زيرا که هر جنايتي را به اسم ديانت مي کنند. پدرم که از اکابر علماي پايتخت بود، به جرم عدم پذيرش تز مصيبت بار ديانت ما همان سياست ماست، ناجوانمردانه کشته شد و قبرش را ويران کردند و مادرم را که عروس يک مرجع و همسر يک مجتهد و مادر سادات بود، با زجر تمام به قتل رساندند و نوه شش ماهه مرا در بند امنيتي دويست ونه مي آزردند تا من به همکاري با جرج بوش اعتراف نمايم!!
گناه نابخشودني اين روحاني آزاديخواه و مخالف مذهب دولتي، مردمي بودن او بود و بس، قبل از حمله به منزلم در آخرين جلسه دعا و توسلم که سراسر بود ازعشق به يزدان پاک و تطهيردر کوثر ماورايي، با دست خالي و بدون حمايت جرايد و در بايکوت کامل و جامع رسانه هاي جمعي در بزرگترين استاديوم سرپوشيده کشور دهها هزار نفر را گرد آوردم تا آرامشي به دلهاي گرفتاران باشد و عقده گشايي از قلبهاي رنجور و اين پايگاه بي نظير اجتماعي و قدرت مانور اعتباري موجب خشم وزارت اطلاعات گرديد و با همدستي بيدادگاه ويژه اش در يک حمله سراسري با قشون تا دندان مسلح به خانه مسکوني من يورشي ناعادلانه بر پير و جوان و زن و مرد و بزرگ و کوچک حاضر در کوچه و اطراف منزلم نمودند که صدها زخمي به دنبال داشت و فيلم هايش در آرشيو مجامع حقوقي و مراکز بشر دوستانه جهان موجود است و در اين لشکرکشي که براي سرکوب مردمي که خواهان گرايش هاي مذهبي بدون دخالت حکومت بودند از گازهاي ميکروبي و شيميايي استفاده کردند و بسياري را مبتلا به سرطان هاي مغزي و ريوي و کبدي و سينه و معده نمودند که در هر ماه شاهد مرگ اسفناک تعدادي از حاضرين آن فاجعه مي باشيم، فعلا در زندان اوين به نام شما و به خاطر بقاي ولايت مطلقه فقيه انواع صدمات بر من و سياسيون و مذهبيون ناوابسته به حکومت عملي مي گردد که از اين گرفتار زنجير ديکتاتوري، اسکلتي باقي مانده است، روزي که بعد از سي سال زنداني لبناني را از زندانهاي اسرائيل آزاد مي کردند، در تلويزيون دولتي موجود در زندان ديديم که چگونه با توانمندي و حال و روز نيکو و عافيت جسم و امنيت روح رها شد، ولي عکسهاي قبل از زندان مرا ببينيد و کالبدي که در اين دو سال نيم از زندانتان باقيمانده را مشاهده و مقايسه نمائيد!
اينک از شما که در رأس اين حکومت هستيد مي پرسم آيا سي سال قبل ملت ايران بي دين بودند و باني اين نظام آنها را مؤمن کرد؟ آيا مردم اين مملکت فقير بودند و انقلاب کنوني آنها را ثروتمند کرد؟ آيا بگير و ببندهاي امروز شما به اندازه سي سال قبل است؟ آيا تعداد زندانها با ديروز ايران يکسان است؟ آقايتان در بدو ورود به گورستان پايتخت در برابر خبرنگاران جهان گفت شاه شهرها را خراب کرد و گورستانها را آباد نمود، آيا محصول سي ساله شما غير از اين است؟ آيا قتل عام عمومي در شروع اين حکومت و در هشت سال جنگ در مرزها و داخل شهرها و محو احزاب و انهدام رقبا و امحاي معترضين آماري برابر با قتل هاي دوهزاروپانصد سال شاهنشاهي را حکايت نمي کنند؟ شما به اين مردم چه داده ايد که به آن افتخار مي کنيد؟ سوغات انقلاب بي انگيزگي جوانان است و بيکاري و قطع آب و برق و گاز و گراني کمرشکن و تاراج منابع طبيعي و هرج و مرج اعتقادي و حراج ميراث ملي و بسياري ارقام که موجود است.

با تکريم مجدد به آزاديخواهان
سيّد حسين کاظميني بروجردي

کپی از سایت مجموعه فعالان حقوق بشر

زیارتنامه حضرت امام خمینی !!!!‌ ------ خدایا حماقت تا چه حد آخه !

واقعا جای تاسف داره !

واقعا در حماقت بعضی ها هیچگونه حدی نمی توان متصور بود.


کپی از لینک زیر

http://www.cloob.com/profile/blog/one/username/khosroui/logid/599114/redirectkey/f97e19ec6b4220f664381b781cf59ae6

عصبانیت چماقدار پیشین از حضور دانشجویان منتقد در جلسه سخنرانی وی در دانشگاه خواجه نصیر

خبرنامه امیرکبیر: به دعوت بسیج دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، عصر دیروز جلسه سخنرانی با عنوان «اصولگرایی اما کدام اصول؟» با حضور رحیم پورازغدی در دانشکده برق دانشگاه خواجه نصیر برگزار شد.

هر چند که قبل از شروع برنامه، سالن سخنرانی توسط بسیجیان، که عمدتا از دانشگاه های دیگر بودند اشغال شده بود، اما تعدادی از دانشجویان منتقد توانستند در این جلسه حضور پیدا کرده و با بالا بردن پلاکاردهایی اعتراض خود را نسبت به سخنرانی نامبرده در این دانشگاه اعلام کنند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر رحیم پور که پس از مشاهده ی شعار های نوشته شده بر روی پلاکار ها کنترل خود را از دست داده بود، با عصبانیت به فحاشی علیه دانشجویان منتقد پرداخته و آنان را به گروه های خارج از کشور منتصب کرد. شدت عصبانیت وی به حدی بود که حدودا نیمی از وقت برنامه را به پرخاش و اهانت به دانشجویان مغترض پرداخت و از موضوع سخنرانی خود خارج شد.

وی گفت قبل از برنامه به او خبر داده اند که عده ای از دانشجویان به مخالفت با وی برمی خیزند و دانشجویانی که علیه وی شعار می دادند را یک مشت دانشجو ی اغتشاش گر نامید که در دانشگاه های مختلف به بر هم زدن برنامه های سخنرانی وی می پردازند. این در حالی بود که تمامی دانشجویان معترض از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر بوده اند و حتی عده ای دانشجویان حامی بسیج از دانشگاه تربیت مدرس به این سخنرانی آورده شوده بودند.

رحیم پور ازغدی با “ابله” خواندن دانشجویان این عمل آنها را نشان از نادانی و حماقت آنان دانست. وی که توان پاسخگویی به سوالات دانشجویان را نداشت آنان را تهدید کرد که با قلدری از جلسه بیرون خواهد کرد و در پاسخ به یکی از دانشجویان که پلاکارد “اصولگرایی یا استالینیسم؟ ” را در دست داشت گفت کاری نکنید که بگویم به زور شما را از جلسه بیرون کنند.

رحیم پور ازغدی که خود از اعضای با سابقه شورای عالی انقلاب فرهنگی است در پاسخ به انتقاد دانشجویان از عملکرد این شورا در اخراج اساتید و دانشجویان دگر اندیش عملکرد این شورا را قابل قبول دانست و با انتقاد از شعار استقلال دانشگاه گفت استقلال خوب است ولی نه استقلالی که منجر به تصمیم گیری مسائل داخلی دانشگاه توسط اساتید و دانشجویان گردد. وی این نوع استقلال را باعث اغتشاش در دانشگاه ها دانست.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر وی همچنین در جواب سوال دانشجویان در مورد بازداشت دانشجویان گفت که این مسئله مورد انتقاد بنده نیز هست ولی مسئولین قوه ی قضاییه باید در این گونه موارد پاسخگو باشند و شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه اختیاری ندارد!

لازم به ذکر است رحیم پور ازغدی از جمله نیروهای سابق گروه فشار و انصار حزب الله بود که در سال های گذشته جلسات سخنرانی دکتر سروش را به هم می زد. اما اکنون به مدد امکانات صداوسیما و بودجه های کلان سعی می شود از این چماقدار یک نظریه پرداز بسازند. به نظر می رسد شدت عصبانیت او نیز به این خاطر بوده است که دانشجویان ظاهر عمیق نمای او را زیر سوال برده اند.

رحیم پور ازغدی و رسانه های وابسته به اصولگرا از شدت عصبانیت بار دیگر سناریوی نخ نما شده «پروژه به آشوب کشیدن دانشگاه ها توسط دفتر تحکیم وحدت» را تکرار کردند و با انتساب اتهامات واهی به این تشکل دانشجویی در صدد مرعوب کردن دانشجویان برآمده اند. روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت در همین خصوص اطلاعیه ای صادر کرده است.


کپی از خبر نامه ی امیر کبیر

گزارش برگزاری اولین نشست سراسری دانشجویان محروم از تحصیل


خبرنامه امیرکبیر: اولین نشست سراسری دانشجویان محروم از تحصیل روز جمعه گذشته با حضور فعالین اجتماعی و سیاسی، اعضای دفتر تحکیم وحدت و فعالین دانشجویی در محل ماهنامه توقیف شده “نامه” برگزار شد.

در ابتدای این برنامه مجید دری به عنوان مجری برنامه آغاز این نشست سراسری را اعلام کرد. وی در ابتدای برنامه گفت: “با عرض سلام و درود خدمت تمامی حضار محترمی که قبول زحمت کردند و ما را در رسیدن به هدفمون میخواهند کمک کنند.”

وی ادامه داد: “همانطوری که همه اطلاع دارید جریان تعلیق و ستاره دار و احضار جریانیست که بشدت در دوره اخیر بالاخص شروع دولت مهرورزی بحرنج تر شده و هر روز شاهد تعلیق و اخراج و احضار دانشجویان به کمیته های انضباطی می باشیم که حکمهای سنگینی هم صادر می کنند. به نوعی تحصیل را محدود می کنند به خودی و غیر خودی، انتقاد هر چقدر هم که کوچک باشد جرم سنگینی تلقی می شود. در نهایت از سالها پیش، اگر از سال ۸۵ در نظر بگیریم این جریان به شدت خودش را نشان داد. در این سال ستاره دارها حرکت منسجمی را شروع کردند و تشکلی با نام کمیته پیگیری دانشجویان ستاره دار را تشکیل دادند. پس از آن، کمیته دفاع از حق تحصیل تشکیل شد که زیر نظر تحکیم وحدت بود و بعد آقای کیوان صمیمی، انجمن حامیان حق تحصیل را با پشتیبانی کانون مدافعان حقوق بشر تشکیل دادند و شورای دفاع از حق تحصیل که ما می باشیم و متشکل از دانشجویان محروم از تحصیل سراسر کشور است. این شورا در نهایت برآورده از خود دانشجویان است که به نوعی زهر تعلیق یا ستاره دار شدن یا اخراج را چشیده اند و با این جریان آشنا هستند در نهایت ما از شما دعوت کردیم تا به اینجا تشریف آورده که ضمن مشورت راهکارهایی را نیز در اختیار ما قرار دهید.

در ادامه آقای کیوان صمیمی به عنوان اولین سخنران ضمن خوش آمد گویی به دانشجویان حاضر در دفتر ماهنامه توقیف شده نامه و اینکه زحمت برگزاری نشست امروز را خود دانشجویان کشیده اند، آنها را هدایت کنندگان این جلسه دانسته و از دانشجویان خواستند تا از حامیان حاضر در نشست (آقایان: مهندس کورش زعیم، دکتر محمد ملکی و …) مشورت بگیرند. در پایان آقای صمیمی افزود: «که از مشورت دهندگان این انتظار را نداشته باشیم تا به این شورا سمت و سوی خاصی دهند.»

سخنران دوم، آقای دکتر محمد ملکی (اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) بودند که زندانی کردن دانشجویان به جرم اعلام عقیده، سپس محروم کردن از تحصیل و ستاره دار کردن آنها را تاسف انگیز، نفرت انگیز و شرم آور دانستند. وی خطاب به دانشجویان گفت: «اولین کاری که باید انجام دهید فکر و مطالعه دقیق روی جنبش دانشجویی ایران است نه حرفهایی که اینها می زنند و می نویسند. واقعیت ها باشد که این جنبش دانشجویی چه بوده، چه کار کرده و چه نقشی در تحولات کلی جامعه ایران داشته. اگر این را مطالعه کنید راه را پیدا می کنید.»

این نکته ای بود که دکتر ملکی در مراسم افطاری امسال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر که در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد، نیز ذکر کرده بودند. وی در ادامه به چند مثال از خود اشاره کرد و گفت: «در سال ۱۳۳۹ زمانیکه فضا مقداری باز شد بلافاصله کمیته ای به نام کمیته دانشجویی جبهه ملی در دانشگاه تهران تشکیل شد. بدلیل مقاومت ها تعدادی از دانشجویان دستگیر شدند و آنها را به زندان قزل قلعه بردند. رئیس دانشگاه تهران دکتر فرهاد بود. فرهاد دانشگاه را تعطیل کرد و گفت تا زمانیکه تا آخرین نفر دانشجویان آزاد نشود و به دانشگاه بر نگردد دانشگاه همچنان تعطیل می ماند.»

دکتر ملکی به یک نکته اشاره کرد و گفت: «در دورانی که من رئیس دانشگاه تهران بودم تعدادی از دانشجویان را گرفتند و من در آن زمان گرایش مذهبی داشتم. به محض اطلاع، بنده به زندان اوین رفتم، تا ساعت ۶ بعدازظهر به همراه یکی از اساتید، تا آخرین فرد دانشجو آزاد نشد ما از آنجا بیرون نیامدیم.»

وی در ادامه با طرح دو سوال چه باید کرد؟ و چرا به اینجا رسیده؟ به گزارش خبرنامه امیرکبیر، دکتر ملکی در ادامه سخنان خود افزود: «آن روزی که دانشگاه ها را بستند بسیاری از همین آقایان در این زمینه کاری نکرده و مانع بسته شدن دانشگاه ها نشدند. من اسناد و مدارک بسیاری دارم که عامل بستن دانشگاه همین آقایان بودند. گذشته از حزب جمهوری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یکی از عوامل بسیار مهم بستن دانشگاه بود.»

nshhgh۲.JPG

دکتر ملکی با طرح سوالات دیگری همچون: ما باید چه کنیم؟ من وظیفه ام چیست؟ من مدعی مدافع آزادی چه کار باید بکنم؟ رسالت مدعیان آزادی و استادان دانشگاه چیست؟ گفت: «ای استادان دانشگاه، ننشینید، این شتری است که فردا درب خانه شما است. بی توجه گذشتند، دیدید که الان شتر پای کدام خانه است.»

وی بعد از خواندن حکم صادره برای آقای اسفندیار ذوالقدر (استاد اخراجی دانشگاه علمی کاربردی) افزود: «ما در چنین شرایطی زندگی می کنیم. من در اینجا اعلام می کنم تقصیر خود ما است اگر روز اولی که دانشجویان را گرفتند ما استادان اعتراض می کردیم و می ایستادیم امروز وضع به اینجا نمی کشید که صدها دانشجو را دچار مشکلات کند. بنابراین من به هیچ وجه نمی گویم دانشجو چه کار باید انجام دهد چون خودش بهتر از من می داند که چه کار کند و آن کار را انجام می دهد اما به آقای صمیمی پیشنهاد می کنم هر برنامه ای که دانشجویان می خواستند داشته باشند، رفتن جلوی مجلس، رفتن جلوی سازمان ملل، رفتن جلوی وزارت علوم و هر جایی که می خواهند بروند، باید آنهایی که جمعیت دفاع از محرومین هستند حضور داشته باشند، چرا دانشجو را تنها می گذاریم؟ اگر با ده تا بیست تا دانشجویی که میروند جلوی مجلس، ۵ استاد هم باشد اینها جرات نمی کنند بیایند جلو یکدستی کنند یا باید آن استاد هم دستگیر شود … اگر ما در کنار هم باشیم، اگر مدافعان آزادی در کنار آنهایی که آزادیشان سلب می شود باشند، اینها عقب می نشینند و اگر نه، دانشجو بخواهد خودش تنها عمل کند موفق نمی شود. موفقیت ما در اتحاد و همبستگی بین دانشجویان که پیشروان تحولات اجتماعی هستند گام برداریم همه با هم متحد شویم و به کمک هم این بار را به منزل برسانیم و مطمئن باشید این دستگاه ضعیف تر از آن است که بتواند در مقابل شما ایستادگی کند. هر چه شما شل بیایید آنها سفت می ایستند، وقتی در مقابلشان بایستید مطمئن باشید تسلیم می شوند.»

سخنران سوم، آقای مهدی زمانی (از دانشجویان سال ۸۵ که ستاره دار شده اند) بودند که در ابتدا احساس شعف خود را از سخنان دکتر محمد ملکی ابراز نمودند. وی در ادامه افزود: «سال ۸۵ زمانیکه هسته گزینش سازمان سنجش اقدام به این حرکت کرد (ستاره دار کردن دانشجویان) یکسری نامه ها به دانشجویان داده شد مبنی بر اینکه با توجه به قبولی شما در دانشگاه صلاحیت عمومی شما در هسته گزینش احراز نشده است. بعد از آنکه این نامه فرستاده شد از دوستان خواسته شد که اعتراض خودشان را ظرف مدت ۱ ماه به سازمان سنجش ابلاغ کنند اما واقعیت این بود بعد از پیگیریهایی که ما انجام دادیم، توسط کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، حدود ۱۴۲۱ نفر از دانشجویان، محروم از تحصیل شدند که بعدها توسط پیگیریهایی که آقای دکتر مشیری (از نمایندگان مجلس) و رسانه ها داشتند، معلوم شد که ۱۷ نفرند و مابقی تحت عنوان دانشجویان ۱ ستاره و ۲ ستاره با اخذ تعهد در خود دانشگاه مربوطه یا تعهد در هسته گزینش سازمان سنجش، ثبت نام شده اند. اما این ۱۷ نفر با توجه به فشاری هم که وزارت اطلاعات جهت تعیین صلاحیت دانشجویان انجام داده بود پذیرش نشدند. ما از همان اوایل نامه نگاریهایی را خودمان با کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، کمیسیون فرهنگی مجلس، کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس انجام دادیم و نهایتا تا الان که بنده در خدمت شما هستم هیچ گونه نتیجه ای عاید بچه ها نشد. به موازات این، بچه ها توسط وکلایی که بودند (دکتر دادخواه و دکتر سلطانی) شکایتی را در دیوان عدالت اداری مطرح کردند. نهایتا برای این دوستان حکمی صادر می گردد که در آن حکم به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره می شود که این مصوبه خیلی جالب است.

من عین مصوبه را برایتان می خوانم: مصوبه ۸۳ جلسه مورخه ۱۱/۰۶/۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی- شرح مصوبه: مقرر می گردد که به دیوان عدالت اداری، کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی و بازرسی کل کشور اعلام می شود که احکام نهایی صادر شده توسط هیئت مجلسی گزینش دانشجو و کمیته مرکزی انضباطی بر اساس مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی است و با توجه به اظهار نظر حضرت امام امت نسبت به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، نهادهای مذکور نبایستی با این مصوبات مخالفت نمایند و احکام مذکور را مورد سوال و تردید قرار دهند.

این در واقع در حکم این دانشجویان اجتناب شده بود و دانشجویان را محروم از تحصیل دانسته بودند. من مصوبه را که دیدم تنها جایی که بچه ها اقدام نکرده بودند، سازمان بازرسی کل کشور بود که با توجه به این مصوبه ای که وجود دارد نهایتا این چنین پاسخی خواهند داد. الاایحال مشکلی که الان وجود دارد این است که بچه ها تمامی مکانیزم های قانونی تایید شده در جمهوری اسلامی را طی کرده اند. اولین گامش هم فکر می کنم رسیدگی به تخلفات وزارت علوم بود. نامه نگاری، پاسخش آمد که در واقع این شورا هیچ کمکی نمی تواند به شما بکند و اعتراضاتی که به خود هسته گزینش سازمان سنجش شد، کمیسیون های مختلف مجلس، در کنار همه اینها حتی رایزنی و کمک از خود مسئولین و معتمدین نظام هم این مشکل را حل نکرد. از دیدار با آقای خاتمی، آقای کروبی، آقای هاشمی رفسنجانی. الاایحال با توجه به اینکه همه این گامها طی شده و الان در یک بن بستی در داخل خود نظام، باید این شکایت به هر نحوی به نهادهای بین المللی داده شود و لذا فکر می کنم این حق بچه ها تا الان ضایع شده و در نظر بگیرید دانشجویی که ۳ سال از تحصیلش گذشته و الان انگیزه ای برای ادامه تحصیل شاید نداشته باشد درگیر مشغله ها و معیشت زندگی شده و اینگونه با زندگیش بازی شده باید راهکاری برایش ارائه شود و این مشکل حل شود هر چند فکر می کنم که خیلی دیر شده باشد اما می شود برای دوستانی که در آینده ممکن است با چنین معضلی مواجه شوند تمهیدی و راهکاری ارائه کرد.»

سخنران چهارم، آقای مهندس کورش زعیم (به نمایندگی از جبهه ملی ایران) بودند و سخنانشان را بدین شکل آغاز نمودند: «به نام خداوند جان و خرد، من در واقع شرم دارم در کشورم شرایطی وجود داشته باشد که من مجبور شوم در نشستی که دانشجویانی که از تحصیل محروم شده اند، برای اعتراض شرکت کنم.»

سپس وی چنین ادامه داد: «رژیم گذشته حتی برای جوانانی که شرکت در مبارزات مسلحانه علیه رژیم دیکتاتوری داشتند، هیچ دانشجویی را محروم از تحصیل نکرد. تحصیل کردن و کسب دانش یکی از بنیادیترین حق بشر است و حتی همین قانون اساسی، حکومت را موظف کرده که تمام شرایط تحصیل را برای همه جوانانی که می خواهند تحصیل کنند، فراهم کند. حالا چرا از شما می ترسند؟ به ۲ دلیل، یکی شما نسلی هستید که در دوران جمهوری اسلامی به دنیا آمدید، تحت برنامه اینها تحصیل کردید ولی نتوانستند شما را مقبول بدهند و اعتراض شما که از بروز اندیشه هاتان و فعالیتهاتان است شکست این نظام را در فراهم آوردن شرایط رضایت مندی ملت نشان می دهد. دوم اینکه شما صاحب اندیشه هستید، اندیشه را بیان می کنید، مغز شما پویاست، ساکت نمی نشینید، بنابراین شما موجودات خطرناکی برای این نظام هستید. تصور اینکه شما که اندیشه هاتان را بروز می دهید اگر شما را کنار بگذارند و ساکت کنند بقیه دانشجویان تسلیم هستند، این هم یکی از تصورات و اوهامی است که این حکومت دارد، مثل توهمات دیگری که دارد و این درک را نمی کند که بخش خصوصی از دانشجویان و جوانان ما اعتراضاتی را برپا می کنند، بخشی عمده از بدنه دانشجویی فقط به خاطر اینکه از تحصیل محروم می شوند این آتش را زیر خاکستر نگه می دارند. ما دیدیم که در شرایط خاص بدنه دانشجویی به اعتراض برخاسته و در ایران هم که یکی از کشورهای معدودی است که جنبش دانشجوییش یکی از گسترده ترین و پویاترین و تاثیرگذارترین جنبشهای دانشجویی تاریخ است. بنابراین این آقایان می خواهند سطح دانشگاه را با بازنشسته کردن استادان باسواد و فرهیخته و جایگزین کردن کسانی که سوادی ندارند، پر کنند و تصور می کنند که انقلاب فرهنگی دیگری را دارند پایه گذاری می کنند. تصور نمی کنم که هیچ دانشگاهی و هیچ بدنه دانشجویی اینقدر نزول فرهنگی بخورد که آقایان توقعی که دارند در این انقلاب فرهنگی موفق بشوند. ولی ما فعالان سیاسی و اجتماعی وظیفه بسیار مهمی داریم، ما هرگز نباید جوانانمان و بدنه دانشجویی کشور، چه فعال و چه غیر فعال را تنها بگذاریم. ما وظیفه داریم که همیشه پا به پای شما و دوش به دوش شما باشیم، از اندیشه های شما حمایت کنیم، از خواسته هایتان پشتیبانی کنیم و طوری عمل کنیم تا شما بتوانید روی ما حساب باز کنید. بنابراین من به شما نوید می دهم که هر چند باید در طول این سال تحصیلی، تا آنجا که امکان دارد صدایتان را به همه دنیا برسانید و همه جا اعتراض کنید و از همه ما کمک بگیرید که به دنبالتان باشیم، پشتیبانتان باشیم، کاری را که می توانیم انجام بدهیم. ولی فکر می کنم امسال باید شما تحمل کنید همانطوریکه تحمل کردید و به مبارزه بپردازید. سال آینده شما حرف اول را خواهید زد.»

nshhgh۷.JPG


سخنران پنجم، آقای اولیایی فرد (وکیل) بودند. وی چنین آغاز کرد: «چرا این شروع را ما همیشه از فردوسی می گوییم؟ به خاطر اینکه کلید را در واقع به ما داده است. خداوند جان را بدون خرد نیافریده زیرا که تکامل انسان بسته به تکامل خرد است و این خرد تنها ابزار تکامل آدمی است و با ارزش. این خرد در واقع عنصری است که حکومتهای اقتدارگرا همیشه از آن می ترسند و برای همین است که اینجور حکومتها همیشه سعی می کنند جلوی این مسئله را بگیرند.» اولیایی فرد در ادامه گفت: «ما جامعه غیر ایران را در واقع می توانیم اینگونه تقسیم بندی کنیم که: ۱- دوران قبل از مسیحیت ۲- دوران بعد از مسیحیت ۳- دوران پس از قرن ۱۸

تقسیم بندی در ایران: ۱- قبل از اسلام ۲- بعد از اسلام ۳- مشروطه ۴- انقلاب ۵۷

مشروطه صورت گرفت با نیتهای خالصانه اما نه بطور مطلق بلکه بطور نسبی. پس از مشروطه که به وعده ها عمل نشد و متاسفانه دوباره جو ناعادلانه ای در ایران برقرار شد. تصمیم بر این گرفته شد که انقلابی شود و ایران رو به پیشرفت برود، رو به عدالت برود، رو به آزادی برود. در واقع انقلاب ۵۷ فرزند مشروعی بود اما ناخلف تربیت شد، ناخلف تربیتش کردند و شروع کرد به قلع و قمع مادر و پدر و اطرافیان خودش و ما همه امروز که اینجا هستیم به هر نوعی چوب این فرزند ناخلف را داریم می خوریم، فرزندی که دیگر راهی به اصلاحش وجود ندارد. کانون تربیت و اصلاح را گذرانده، حبس را گذرانده، جریمه ها را گذرانده، همه مسائل تعلیمی را گذرانده، اما امروز راهی به اصلاحش وجود ندارد. بنابراین اینکه عده ای بیایند و اصلاح طلبی را مطرح کنند، می خواهند جمهوری را به اسلامیت جوش دهند. اینها به اعتقاد من جنگ خودی با خودی است که در نهایت نتیجه اش هم یکی می شود. درست است که امکان دارد اصلاح طلبی در ایران یکسری آزادیهای ظاهری را به دنبال داشته باشد ولی در ۱۸ تیر در دوران آقای خاتمی این آزمون اصلاح طلبی پس داده شد. چه حمایتی شد؟ دادگاهی که رسیدگی کرد به پرونده ۱۸ تیر فقط یک حکم صادر کرد و یک گروهبانی را به دلیل سرقت یک ریش تراش محکوم کرد. فاجعه ۱۸ تیر مصادف شد با حکم سرقت یک ریش تراش. به هر جهت البته آن نقطه عطفی بود اما حکومت دست گرفت تا همان اصلاح طلبی را هم در نطفه خفه کند و الان هم که باز می بینید زمزمه های کاندیداتوری بعضی افراد می آید تا روز آخر نمی شود گفت که اینها می آیند یا نمی آیند و اگر بیایند چه خواهند کرد. عده ای نسل شما و بنده را نسل سوخته می دانند اما بنده اعتقاد به این مسئله ندارم. می گویند اگر طوفان آید یکی فرار می کند، یکی دیوار درست می کند که ضربه نخورد، یکی آسیاب درست می کند که از این باد بهره کافی را ببرد و چرخه آسیاب به کار بیفتد. بنابراین الان وقت آن آسیابی است که شما باید درست کنید یعنی نه از طوفان بگریزید و نه سدی در برابرش درست کنید، بلکه استفاده کنید برای خودتان و برای نسلهای آینده و باید هزینه اش را هم بدهید. هر چیزی را که بخواهید بدست آورید باید در قبالش چیزی را از دست بدهید، این یک قانون است. شما که اینجا نشستید به خودتان مباهات کنید به خاطر اینکه شما افرادی هستید که زانو نزدید. ما بین آزادیخواهی و مرگ یک گزینه بیشتر نداریم آنهم ذلت است. من خواهشم از شما این است که در برابر حقی که دارید کوتاه نیایید و نه به خاطر اینکه تن بدهید برای درس خواندن به هر جهت، نه آن حق شماست. شما در دانشگاه قبول شدید و باید پذیرفته شوید اما باید این را با برنامه و تدبیر انجام دهید. بنده این افتخار را داشتم تا وکالت اقلیتهای دینی(هموطنان بهایی) را داشته باشم و همچنین دانشجویان دیگر را. تا آنجایی که بضاعتم می رسیده کمک کردم و کمک خواهم کرد و باعث افتخار بنده است. اما من خواهشم اینجا این است که دانشجو دانشجوست، ایرانی ایرانیه، بهایی و مسلمان و شیعه و سنی نداره، پشت همدیگر را نگه داریم. در خاتمه کلامم این را عرض می کنم ما در دعوایی که نسبت به ممنوع التحصیلی و اخراج و عدم ثبت نام هموطنان بهایی بیان کردم اقدام به اقامه دعوا کردم. روش دوستان و همکاران بنده این بود که فقط وزارت علوم و دانشگاه مربوطه را تحت شکایت قرار دادند. بنده آمدم شورای عالی انقلاب فرهنگی هم شکایتم را قرار دادم و نتیجه اش را هم گرفتم. نتیجه اش این بود که تا به حال شورای عالی انقلاب فرهنگی زیر بار مصوبه سیاه و توحش خودش نمی رفت. دادگاه درسته که دعاوی خود را رد کرده اما سند بزرگی دست من داده است و آنکه آمده و گفته که اینها نمی توانند ادامه تحصیل بدهند به خاطر اینکه وضعیتشان با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تطبیق ندارد. این دادگاه اذعان کرده بر اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه ای داده که هموطنان بهایی ما فعلا تا ابد و بطور دائمی نمی توانند از حق خودشون بر خلاف اصل ۱۴ قانون اساسی استفاده کنند که در این راستا خواهش من این است که هماهنگی شود و دادخواستهای متعددی، هر کسی که می تواند بدهد، با موضوع ابطال این مصوبه سیاه، و وقتی این حجم را ببینند مجبور به ابطال این می شوند. وقتی این ابطال شود شما بزرگترین گام را در جهت انسانیت، اخلاق و قانون برداشته اید.»

سخنران ششم، خانم مهدیه گلرو بودند. وی گفت: «بحث مطرح شدن تعلیق از ابتدا قبل از دوره دکتر احمدی نژاد بوده. برای دوستانی که مدعی اصلاحات هستند بد نیست بدانند که بحث محرومیت از تحصیل در دوره اصلاحات آغاز شده و کمیته انضباطی از آن دوره وارد دانشگاه ها شده. بحث اولیه بر این بود که کمیته انضباطی باعث می شود دانشجویان به خاطر هر چیز کوچکی و هر مشکلی که در دانشگاه برایشان ایجاد می شود پایشان به کلانتری و اطلاعات باز نشود. کمیته انضباطی تشکیل شد تا مشکلاتی که دانشجویان داشتند را داخل دانشگاه حل کند و پایشان به چنین جاهایی باز نشود. اما امروز ما در شرایطی هستیم که کمیته انضباطی آنقدر برای دانشجویان سنگین شده که بسیاری از دانشجویان حتی خود من حاضر هستم یکسال بروم زندان ولی برگردم دانشگاه، چون ۱۵ واحد فقط دارم تا لیسانسم را بگیرم و الان یک دیپلمه محسوب می شوم و آن هم در کشوری که همه بچه ها می دانند که چقدر سختی کشیدیم تا در دانشگاه های دولتی قبول شویم تا پول ندهیم، چقدر سختی کشیدیم تا بتوانیم از سد کنکور رد شویم. بنابراین راه به جایی می رسد که بعد از ۴ سال درس خواندن هنوز هیچی، دیپلمه هستیم. یک نمونه دیگر که از ممنوعیت از تحصیل است، نمونه دوستانمان در پلی تکنیک می باشد. دوستانمان در پلی تکنیک که به تازگی آزاد شدند امروز که سراقشان را از دوستانشان می گرفتم می گفتند که این دوستان هنوز مشروط توانستند ثبت نام کنند آن هم با این وضعیتی که گفتند شما ۳ ترم غیبت در دانشگاه بدون دلیل داشتید. بحث دیگر روالی است که حاج آقا شریعتی در دانشگاه علامه پیگیری کرده، تعلیق های پشت هم. اینقدر این تعلیق ها متوالی و با سنوات می شود که در واقع آن دانشجو اخراج آموزشی می شود مانند خودم. در واقع در دانشگاه های ایران امروز انتقاد مساوی شده با محرومیت از تحصیل همانطور که وکیلمان آقای اولیایی فرد فرمودند این جریان نقض قانون است هم بند ۱۴ هم بند ۲۳ یا ۲۲ اگر اشتباه نکنم که بحث تفتیش عقاید را مطرح می کند. عدم وجود هیچ گونه قانون، کمیته انضباطی می رویم ولی هیچ قانونی وجود ندارد فقط بحث این است که از آن فرد خوششان بیاید یا نه. هیچ قانونی وجود ندارد در مورد اینکه چند ترم و به چه شکل محرومیت از تحصیله. کتاب حقوق دانشجویی که مدعی می شوند بر اساس حقوق دانشجویی و بر اساس آن حکمها را می زنند، اینقدر این کتاب تبصره دارد که ما دانشجویان حقوق علامه که از دانشجویان بسیار موفق هم هستند یک تبصره ای داخل آن پیدا کرده اند که باز دانشگاه اجازه دارد به این شکل محرومیت از تحصیل داشته باشد. بحث دیگر همکاری شدید وزارت علوم و وزارت اطلاعات است که در واقع می شود گفت وزارت علوم تبدیل شده به وزارت اطلاعات ثانی در جمهوری اسلامی.

بازداشتهایی که در تمام کشور دارد انجام می شود با همکاری صد در صد وزارت علوم است و وقتی دانشگاه و وزارت علوم می بینند که نمی توانند با حکم محرومیت از تحصیل جلوی دانشجویان را بگیرند دست به دامن اطلاعات می شوند تا شاید با زندان بتوانند جلوی آنها را بگیرند. من از دوستانی که اینجا هستند خواهش می کنم اگر نسخه جدیدی کسی دارد به ما بگوید شاید کارهایی که نتیجه بخش باشد و من حداقل ۱ ترم دیگر تعلیق نخورم تا اخراج شوم. امیدوارم یک روزی باشد که نشستی نگذاریم که در آن در مورد حقوق بدیهیمان حرف بزنیم بلکه در مورد آزادی اندیشه و آزادی بیان حرف بزنیم.»

سخنران هفتم، آقای میلاد اسدی (به نمایندگی از دفتر تحکیم وحدت) بودند. وی گفت: «به نظر ما تنها بحث مهم استقلال دانشگاه است. در چند سال اخیر شاهد بودیم که با به روی کار آمدن دولت نهم محرومیت از تحصیل در این ۲ سال اخیر عریانتر خودش را نشان داد و حاکمیت، دامنه محرومیت از تحصیل را گسترده تر کرد. ما با ۳ نوع از محرومیت مواجه هستیم: ۱-محرومیت از تحصیل در دوران دانشجویی، ۲- ستاره دار کردن دانشجویان، ۳- محرومیت از حق تدریس (بازنشسته کردن اجباری اساتید)

شاخصه فعالیتهای تحکیم در سالهای اخیر حمایت از حق تحصیل بود، همچنین در سال جاری نیز این بحث را پیش خواهیم برد.

ما فکر می کنیم که حاکمیت فعلی درصدد ایجاد نوعی انقلاب فرهنگی جدید است و نباید گذاشت تا انقلاب فرهنگی جدیدی رخ دهد و باید در برابر این اقدام حکومت مقاومت کرد. ما هر چه بیشتر هزینه بدهیم و این عملکرد حاکمیت را نقد کنیم می توانیم به آینده امیدوار باشیم. وارد شدن شورای انقلاب فرهنگی به دانشگاه برای گزینش دانشجویان و اساتید امری بیجا و بی مورد است.»


nshhgh۵.JPG

آقای اسدی ضمن تاکید بر تشکیل و ادامه این گونه جلسات و نشستها، بر کمک و استفاده از تجربه دیگران (مهندس زعیم، دکتر ملکی و …) و تشکیل جمعی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل (به شکل NGO یا …) برای جلوگیری از اینگونه اقدامات حاکمیت تاکید کرد.

سخنران هشتم، خانم زهرا جانی پور (از دانشجویان ستاره دار سال ۸۵) بودند که ۴ بحث ذیل را بیان و تشریح کردند:

بحث اول: برخوردهایی که با دانشجویان انجام می شود فکر می کنم دلیل اصلیش به خاطر انتقاد کردن دانشجویان است.

بحث دوم: مجلس و عدم حمایت نمایندگان از دانشجویان.

بحث سوم: مدرک آقای کردان.

بحث چهارم: سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها.»

سخنران نهم، آقای آرمین لطفی(از اقلیتهای بهایی) بودند.

سخنران دهم، خانم پراکند (وکیل) بودند که به بیان راهکارهای قانونی پیش روی دانشجویان پرداختند.

سخنران یازدهم، آقای پیمان عارف بودند. وی گفت: «بحث بسیار ساختاری تر از اینهاست. ما با حاکمیتی مواجه هستیم که این حاکمیت اساسا با ماهیت کارکردی نهاد دانشگاه مشکل دارد. ما با ساختاری مواجه هستیم که این ساختار بالواقع ساختاری است در مقابل جهان جدید و نهادهای جهان جدید. انقلاب فرهنگی را برای تثبیت این ساختار انجام دادند. ۱۸ تیر روزهایی بود که ساختار را واقعا لرزاند و اشک بعضی از مسئولان و اصحاب قدرت را در آورد. در دهه ۸۰ جنبش دانشجویی وارد دو بازی بزرگ شد. یکی بازی رفراندوم که بازی بسیار بزرگی بود، و دیگری بازی تحریم انتخابات ریاست جمهوری که کار کوچکی نبود. می خواهم این را بگویم که جنبش دانشجویی کارهای بسیار سترگی در دهه ۸۰ انجام داده است.»

سخنران دوازدهم، آقای محمد اسماعیل سلمانپور بودند. وی گفت: «محرومیت از تحصیل چیزی است که در کشور ما بیداد می کند.

آماری از اتفاقات در پلی تکنیک:

از سال ۸۵ که انجمن پلی تکنیک را وحشیانه تخریب کردند و سناریویی را کلید زدند در خاموش کردن صدای هر انتقاد و اعتراضی که در دانشگاه های کشور وجود دارد، همراه با تهدیدات، احضارها و … بین سالهای ۸۶ تا ۸۷ فقط و فقط از دانشگاه امیرکبیر حدود ۲۰ تن از دانشجویان به زندان رفتند و برگشتند. رئیس دانشگاه پلی تکنیک(رهایی) در برخورد با دانشجویان منتقد دل حاکمیت را شاد کرد، با صدور احکام تعلیق برای دانشجویان و به همراهش راه ندادن در دانشگاه، خوابگاه و … . از ابتدای امسال هم کمیته انضباطی مجددا فعال شده و عده ای از دانشجویان حکم دریافت کردند، احضار شدند و … . در مورد بحث محرومیت از تحصیل، طبق گفته مسئول نهاد رهبری در این دانشگاه، حاکمیت به این نتیجه رسیده است به کسانی که منتقد آن هستند هیچ امکاناتی را ندهد.»

آقای سلمانپور با طرح سوال: چه می شود کرد؟ چنین پاسخ و ادامه داد: «ما از همدیگر دور نباشیم، اتحاد بیشتری لازم است و باید به اساتید دانشگاه و دوستان دیگر بیشتر وصل شد. فکر می کنم همه این تعاملات باید با فشار بین المللی حل شود.»

سخنران سیزدهم و پایانی، آقای شیرمحمدی (دبیر تشکل غیر دولتی ایرانیان طلوع فردا) بودند که ۴ پیشنهاد ذیل را بیان نمودند:

۱- تشکیل دبیرخانه (داشتن اطلاعات آماری دانشجویان محروم از تحصیل و ایجاد صندوق مالی یا رفاه جهت در اختیار قراردادن آنها)

۲- امر سازماندهی که فقط به تهران ختم نشود بلکه به شهرستانها و دانشگاه آزاد هم برسد.

۳- در خصوص بحث اساتید، اساتید محروم شده از تدریس، از تریبونهای اعتراضی صنفی در دانشگاه ها استفاده کنند.

۴- شرکت در تجمعات دیگر گروه ها (مثلا سندیکای کارگران شرکت واحد و …) تا آنها هم در تجمعات ما شرکت کنند.

nshhgh۹.JPG

nshhgh۴.JPGnshhgh۳.JPGnshhgh۶.JPGnshhgh۸.JPG

کپی از خبر نامه ی امیر کبیر

Saturday, October 18, 2008

تخريب گلستان جاويد (قبرستان) جامعه بهايي در اصفهان / همراه با تصاوير


به نام آزادی

ده سال قبل در تاريخ 7/7/77 طي يک حرکت برنامه ريزي شده منازل عده زيادي از خانواده هاي بهايي در سراسر ايران مورد هجوم مامورين قرار گرفت و تعداد بسيار زيادي از کتب ديني و غير ديني آنها مصادره شد. همچنين تعداد زيادي وسايل منزل از قبيل ضبط صوت، ويدئو و حتي وسايل شخصي نظيرعکس ضبط گرديد. حال پس از گذشت دقيقا يک دهه از آن واقعه در بامداد روز يکشنبه 7/7/87 قبرستان جامعه ي بهايي اصفهان موسوم به گلستان جاويد مورد حمله عده اي قرار گرفته و تعداد زيادي درخت و درختچه که با زحمت بسيار در منطقه اي بياباني کاشته شده و نگهداري مي گرديد، قطع شده و از بين رفتند. همچنين شيشه هاي اتاقي که در انتهاي محل فوق قرار داشته شکسته شده و ديوارهاي اتاق به وسيله مواد آتش زا سياه شده اند. گلستان جاويد جامعه بهايي اصفهان در 30 کيلومتري اصفهان جنب کارخانه اسپيرال و در حوزه بخشداري کوهپايه (جاده ي اصفهان-
يزد) واقع شده و داراي مساحتي بالغ بر 3 هکتار مي باشد و حدود 900 قبر در آن قرار دارد. به گفته يکي از مسئولين گلستان 2500 اصله درخت قطع شده و کاملا از بين رفته اند. سيستم آب رساني محل قطره اي بوده است و حتي لوله هاي آبياري درختان نيز قطع شده و غير قابل استفاده مي باشند. با توجه به سيستم آب رساني درختان خسارات مالي وارده بر محل قابل ملاحظه است. همچنين تابلوهاي راهنماي قبور را نيز بعضا از جا کنده اند. لازم به ذکر است 6 سال پيش نيز درختان اين محل بريده شده و چوبهاي درختان را از محدوده خارج نموده بودند.
با بررسي اين حادثه از ديدگاه قانوني به نکاتي قابل تامل بر مي خوريم. طبق ماده 5 از قانون حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از قطع بي رويه درخت (مصوب 11/5/1352)، : "از بين بردن درختان واقع در معابر، پارك هاي عمومي ، ميادين داخل شهرها و همچنين در شاهراه ها و راه هاي عمومي خارج شهر به هر قطر ممنوع است مگر طبق آيين نامه اين قانون". در موضوع قطع درختان قبرستان مذکور و همچنين تجاوز به حريم شخصي هموطنان بهائي سکوت معني داري را از سازمانهاي دولتي اعم از محيط زيست ، شهرداري و دستگاههاي انتظامي شاهد هستيم.
مسلماً قوانين حکومت ايران حمله و از بين بردن تعداد زيادي درخت را امري قابل پيگرد و مجازات مي داند، از اينرو مجازات عاملان اين اقدام کمترين توقع از سازمانهاي دولتي و انتظامي در اين باب است.
نقض حقوق اقليت بهايي در ايران پس از انقلاب همواره يکي از مهمترين و اصلي ترين قسمت گزارشات گزارشگران سازمان ملل و سازمانهاي مدافع حقوق بشر را تشکيل داده است ، هر چند مواردي از اعدام معتقدين اين مذهب در سالهاي اخير مشاهده نگرديده است اما با رويه مذکور همچنان تا برخورداري جامعه بهايي ايران از حقوق انساني و اجتماعي خود فاصله زيادي را مشاهده ميکنيم.
- در ذيل تصاوير و ويدئوي مربوطه را مشاهده مي نمائيد


esfehan-takhrib07esfehan-takhrib08
esfehan-takhrib03esfehan-takhrib04esfehan-takhrib11

esfehan-takhrib09esfehan-takhrib10

کپی از سایت مجموعه فعالان حقوق بشر

کمیته حقوق بشر انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران): باید هوشیار باشیم



خبرنامه امیرکبیر: کمیته حقوق بشر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر( پلی تکنیک تهران) در بیانیه ای ضمن هشدار در مورد نقض جدی و سیتماتیک حقوق بشر در شرایط کنونی در ایران، اعلام می دارد که تنها راه مقابله با وضعیت موجود و کاستن از هزینه های فراوانی که امروز بر طیف های متفاوت جامعه تحمیل می شود، همبستگی و همصدائی در مقابل عملکرد ضد بشری کنونی است. متن این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خدا

روند نگران کننده نقض حقوق بشر در ایران بگونه ای است که امروزه تقریباً می توان به یقین ادعا کرد که همه حقوق مصرح و مندرج در اعلامیه جهانی و دیگر اسناد بین المللی حقوق بشر، در این کشور آشکارا توسط حاکمیت نقض می شود. از اولین ماده اعلامیه مبنی بر حق حیات گرفته تا آخرین مواد این اعلامیه، مبنی بر اینکه یک فرد در استفاده از آزادی و حقوق خود در جامعه تنها با محدودیت های وضع شده به موجب قانون روبروست، یک به یک آشکارا نقض و پایمال می شود.

اخبار ناگوار اعدام نوجوانان و جوانان در ایران با وجود اعتراضات و مخالفت های نهادهای بین المللی و فعالان حقوق بشر در داخل کشور هر روز بگوش می رسد. فعالین مدنی و فعالان حقوق زنان هر روز با احکام سنگین مجازات روبرو می شوند. برخوردهای سرکوب گرایانه با فعالان قومی هم چنان ادامه دارد و هشت دانشجوی دانشگاه تبریز از تیرماه گذشته تاکنون در بازداشت غیرقانونی بسر می برند. با وجود گذشت بیش از یک ماه از اعتصاب غذای فعالان کرد زندانی، هیچ توجهی به وضعیت آنان نشده و بهبودی نیز در وضعیت آنان حاصل نگردیده است. روند صدور احکام ناعادلانه و مجازات های سنگین برای فعالان کرد نیز هم چنان ادامه دارد. موج برخورد با معلمان که تنها خواسته شان بهبود وضعیت معیشتی و خواست های صنفی است، شدت گرفته است و فعالان حقوق زنان نیز با هر زمان با برخوردهای سرکوبگرایانه تری از سوی حاکمیت روبرو می شوند.

جامعه دانشگاهی نیز از روند گسترده نقض حقوق بشر بی نصیب نمانده است. دهها دانشجو در کنکور ورود به مقطع کارشناسی ارشد در سال جاری از آموزش و تحصیل منع شده اند. این در حالی است که اعتراض مسالمت آمیز این دانشجویان کوچکترین توجهی از سوی مسئولان وزارت علوم و سازمان سنجش را در پی نداشت و بنابراین این دانشجویان در اعتراض به نقض حق مسلم و آشکار خود، و پیگیری خواسته های بحقشان در مقابل مجلس حضور یافتند اما با روش های سرکوب گرایانه و ضرب و شتم و بازداشت روبرو شدند. محرومیت این دانشجویان از حق تحصیل و آموزش صرفاً به دلایل و اغراض سیاسی صورت گرفته و در مغایرت آشکار با ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی است که ایران نیز دولت امضا کننده و متعهد به اجرای کامل و دقیق مفاد آن است. از جمله مهم ترین مفاد این میثاق تعهد به ایجاد دسترسی به آموزش، بصورت برابر و یکسان و بدون تبعیض برای همگان است که امروزه در ایران به عریان ترین شیوه نقض می شود. روند بازنشستگی اجباری برخی از اساتید در برخی دانشگاهها بدلیل بیان دیدگاههای متفاوت نیز نمونه بارزی از نقض حق ازادی بیان و اندیشه است که امروزه با خواست و توجه ویژه حاکمیت با جدیت دنبال می شود.

در دانشگاه پلی تکنیک تهران از ابتدای سال تحصیلی جدید بیش از ۱۵ حکم کمیته انضباطی صادر شده است که ۹ مورد آن حکم تعلیق(به صورت معلق) و دو مورد حکم تعلیق قطعی(یک اولیه و یک حکم نهایی) و شش مورد آن حکم توبیخ بوده است. بیش از ۱۰ نفر نیز به کمیته انضباطی احضار شده اند که ۶ تن به اتهام شرکت در تجمع مسالمت آمیز شورای صنفی در اعتراض به کمبود امکانات رفاهی در اوایل سال تحصیلی جدید، ۳ تن به علت فعالیت های دانشجویی دیگر و چند نفر (که اطلاع دقیقی از تعداد آنها در دست نیست) به بهانه پوشش نامناسب به کمیته انضباطی احضار شده اند. اقدامات مدیریت دانشگاه پلی تکنیک طی سالهای اخیر در احضار دانشجویان به کمیته انضباطی بدلیل شرکت در تجمع های اعتراضی ناقض صریح اصول ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی مبنی بر حق تشکیل انجمن هاست. ضمن آنکه مبنای تمامی احضاریه های کمیته انضباطی برای دانشجویان به دلیل افکار و اندیشه های دانشجویان و ماهیت فعالیت های آنان بوده و از این رو اشکارا ناقض ماده ۱۹ مبنی بر حق آزادی بیان و عقیده و نیز ماده۲۳ قانون اساسی در همین رابطه است. هم چنین اقدام کمیته انضباطی دانشگاه در بازخواست دانشجویان، مغایر صریح با اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی مبنی بر عدم تفتیش عقاید در ماده ۲۳ و نقض حقوق وآزادی های مسلم آکادمیک آنان است.

روند صدور احکام ناعادلانه و غیر منصفانه حبس برای اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک و فعالان سیاسی این دانشگاه نیز هم چنان ادامه دارد. در مرداد ماه گذشته علی عزیزی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک، با حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری محکوم گردید. وی در آبان ۸۶ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی همراه با رفتارهای اهانت بار و توهین آمیز و غیرقانونی دستگیر و بیش از دو ماه در سلول انفرادی بند ۲۰۹ اوین بسر برد. پس از احضار وی به دادگاه در خرداد ماه ۸۷، در حالی این حکم توسط قاضی مقیسه ریاست شعبه ۲۸ برای وی صادر گردید که نه تنها امکان دفاع موثر برای خود و وکیل وی وجود نداشت بلکه هم چنین در اقدامی غیر قانونی و مغایر با نص صریح قانون اساسی در ماده ۳۷ مبنی بر اصل برائت متهم، پیش از تشکیل دادگاه مجرم بودن وی توسط شخص قاضی دادگاه به وکیل متهم اعلام شده بود.

علاوه بر آن، طی روزهای اخیر، حکم دو سال حبس تعلیقی آرمان صداقتی عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی پلی تکنیک و عضو سابق هیئت رئیسه شورای صنفی دانشگاه نیز در دادگاه تجدید نظر تأیید شد. وی در آبان ۸۶ در پی تجمع اعتراض آمیز دانشجویان در دانشگاه علامه طباطبائی، دستگیر و ۱۰ روز را در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین بسر برد و پس از آن با حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب و به دو سال حبس تعلیقی روبرو شد. صدور حکم صداقتی نیز در حالی بود که برگزاری جلسه دادگاه تنها چند دقیقه بطول انجامید و بدون حضور وکیل و با چند سوال و جواب کوتاه به پایان رسید و حتی دادگاه به درخواست استمهال وی نیز توجهی نکرد. شعبه ۲۱ دادگاه انقلاب با رد اعتراض صداقتی، حکم دو سال حبس تعلیقی وی را تا مدتی نامعلوم تایید کرد. هم چنین آرمان صداقتی پیشتر از سوی کمیته انضباطی وزارت علوم به سه ترم تعلیق از تحصیل بصورت معلق تا پایان تحصیل، محکوم شده بود. صدور این احکام سنگین در حالی است که در روند رسیدگی به این دو پرونده، هر دو دانشجوی یاد شده بعنوان متهم، از حقوق اولیه و اساسی خود، مانند امکان دفاع موثر از خود و برخورداری از دادرسی عادلانه و منصفانه محروم بوده اند و از این رو احکام یاد شده فاقد وجاهت قانونی است.

همه موارد بیان شده، گوشه ای از ابعاد گسترده ی نقض حقوق انسانی و کرامت بشری در کشور است که بیش از گذشته، لزوم توجه و هوشیاری و حمایت اقشار مختلف جامعه را آشکار می سازد. کمیته حقوق بشر انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنیک تهران، ضمن هشدار در مورد نقض جدی و سیتماتیک حقوق بشر در شرایط کنونی، توجه همه نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر، دانشجویان و فعالین حقوق زنان و دیگر اقشار را به روند نگران کننده فعلی در کشور فرا می خواند و اعلام می دارد که تنها راه مقابله با وضعیت موجود و کاستن از هزینه های فراوانی که امروز بر طیف های متفاوت جامعه تحمیل می شود، همبستگی و همصدائی در مقابل عملکرد ضد بشری کنونی است. بی تردید، حساسیت، توجه و واکنش فعالان مدنی، صنفی و دانشجویی نسبت به اقدامات صریحاً مغایر با کرامت و اخلاق بشری در این مرز و بوم، از بازدارنده ترین ابزارها در برابر رویه ضد انسانی و ضد بشری موجود بوده و زمینه ساز ایجاد جامعه ای توام با حقوق و آزادی های بنیادین برای عموم افراد خواهد شد.

مهر ماه ۱۳۸۷

کمیته حقوق بشر انجمن اسلامی

دانشگاه صنعتی امیرکبیر

(پلی تکنیک تهران)


کپی شده از خبرنامه ی امیر کبیر

Friday, October 17, 2008

بانک ها اطلاعات مردم را به دولت بدهند



خبرگزاري کار ايران (ايلنا) ديروز خبري را منتشر ساخت که به اعتقاد نظران مي تواند بازار اقتصادي ايران را ‏با چالشي جدي مواجه سازد. خبري که شايد به همين علت ساعاتي بعد با فشار نهادهاي امنيتي ايلنا مجبور به حذف ‏آن شد. بر اساس اين خبربانک ها موظف شده اند اطلاعات شخصي شهروندان را در اختيار دولت قرار دهند.‏

در روزهايي که دولت به دليل اعتصابات گسترده در بازارهاي شهرستانهاي مختلف کشور مجبور به تعويق ‏اجراي قانون ماليات بر ارزش افزوده شده است، خبر ايلنا حکايت از آن دارد که " براي اخذ ماليات بر ارزش ‏افزوده؛ بانک‌‏ها اطلاعات حساب‌‏هاي بانکي مشتريان را در اختيار سازمان امور مالياتي قرار مي‌‏دهند". ‏

گزارش ايلنا مي افزايد : "در يک اقدام غير قانوني و دور از انتظار، سازمان امور مالياتي بانک‌‏ها را موظف به ‏ارائه اطلاعات حساب مشتريان بانکي به اين سازمان براي دريافت ماليات بر ارزش افزوده کرد. بر اين اساس ‏سازمان امور مالياتي کشور با هماهنگي وزير امور اقتصادي و دارايي اقدام صدور بخشنامه‌‏اي کرده که بر مبناي ‏آن بانک‌‏ها بايد اطلاعات حساب مشتريان خود را در اختيار سازمان امور مالياتي بگذارند"‏‎.‎

متن بخشنامه ي مورد اشاره ايلنا که توسط برخي بانک‌‏هاي دولتي به شعب ابلاغ شده به اين شرح است‎:‎‏ "پيرو ‏بخشنامه شماره ۶۳۲/۰۷/۸۲/۱ مورخ ۱۸/۱۱/۸۲ بدينوسيله مستفاد از قانون ماليات بر ارزش افزوده مصوب ‏سال ۸۷ قسمت "توجه" بند ۸ بخشنامه صدر الاشاره به شرح ذيل اصلاح مي‌‏گردد‎:‎

بانک مکلف است صرفاً اطلاعات و اسناد لازم مربوط به مؤديان مالياتي را که در امر تشخيص و وصول ‏مطالبات مورد استفاده مي‌‏باشد، حسب درخواست رييس کل سازمان امور مالياتي کشور به سازمان مزبور اعلام ‏نمايد‎.‎‏ در صورت عدم ارائه اطلاعات و اسناد مذکور، بانک مسؤول جبران زيان وارده به دولت خواهد بود‎.‎‏"‏

صدور چنين بخشنامه اي از جانب ناظران اقتصادي يکي از عمده ترين تجاوزات به حريم خصوصي شهروندان ‏طي سالهاي اخير تلقي شده که حتي طبق قوانين موجود خواسته اي غيرقانوني از بانک هاست چرا که مطابق ‏قوانين، اطلاعات حساب اشخاص محرمانه و دسترسي به آن تنها با حکم دادستان کل کشور امکان‌‏پذير است‎.‎

گفته مي شود پيش از اين نيز وزارت دارايي خواستار کسب چنين مجوزي بوده اما همواره بانک مرکزي از ‏تمکين به چنين خواسته اي خودداري کرده است. از همين رو در شرايط کنوني با توجه به تغيير رييس بانک ‏مرکزي سئوال اين است که چه کسي اين بخشنامه را ابلاغ کرده، آن هم در حالي که به نوشته ايلنا "اين بخشنامه ‏دو روز پيش از تصدي رسمي دکتر محمود بهمني به عنوان رييس کل در بانک مرکزي و در تاريخ ۱۳ مهرماه ‏سال جاري به شعب بانک‌‏ها ابلاغ شده است‎.‎‏"‏

در عين حال ساعتي پس از حذف اين خبر از خروجي خبرگزاري ايلنا، معاون وزير امور اقتصادي و دارايي در ‏گفت‌وگو با فارس مدعي شد که: "درخواست سازمان مالياتي براي دريافت صورت حساب افراد ازبانك ها كذب ‏محض است". ‏

حميدرضا پورمحمدي در گفت‌وگو با فارس اظهار داشت: "دريافت اطلاعات از حساب بانكي اشخاص نزد بانك ها ‏ممنوع بوده و به هيچ وجه درخواستي در اين خصوص صادر نشده است". وي افزود: "علاوه بر اين بر اساس ‏قانون ماليات بر ارزش افزوده عمليات بانكي مشمول قانون نيست". ‏

همچنين در واکنشي ديگر رئيس سازمان امور مالياتي نيز به فارس گفت: "اين سازمان در راستاي اجراي قانون ‏ماليات بر ارزش افزوده هيچ بخشنامه‌اي براي دريافت اطلاعات حسابهاي بانكي به بانك ها ارسال نكرده است".‏

علي‌اكبر ‌عرب مازار افزوده است: "اصولا خدمات بانكي و اعتباري بانك ها، موسسات و تعاوني‌هاي اعتباري و ‏صندوق‌هاي قرض‌الحسنه مجاز و صندوق تعاون از قانون ماليات بر ارزش افزوده معاف هستند."‏

از سوي ديگر ايلنا با انتشار گفتگويي از معاون پارلماني بانک مرکزي به نقل از وي خبر داده که:‌‏ "تاکنون ‏اطلاعات حساب‌‏هاي مشتريان بانک‌‏ها را در اختيار هيچ نهادي قرار نداده‌‏ايم".‏

حيدر مستخدمين حسيني در اين گفت‌‏وگو بدون آنکه خبر ايلنا را تاييد يا رد کند اظهار داشته است: ‌ در قوانين ‏بانکي، اطلاعات حساب مشتريان محرمانه محسوب مي‌‏شود و دسترسي به اين اطلاعات تنها با حکم دادستان يا ‏قاضي قابل دسترسي است". وي ادامه داده است:‌ "اگر خارج از اين چارچوب قرار باشد اطلاعات حساب‌‏هاي ‏مشتريان بانک‌‏ها در اختيار نهادي قرار گيرد، بايد دولت در اين زمينه لايحه‌‏اي را به مجلس ارائه کرده و به ‏تصويب برساند يا آنکه نمايندگان خودشان طرحي بنويسند و آن را اجرايي کنند." ‏

گفتني است خبرگزاري ايلنا به همراه متن خبر خود تصويري از اين بخشنامه را نيز منتشر کرده بود. ‏

کپی از سایت روز آنلاین

تذکره حسین شریعتمداری



آن شیخ الشیوخ الکبیر، آن میخ دائم الگیر، آن داننده نیمه پنهان، آن بازجوینده اسرار نهان، آن ‏سردبیر و صاحب کیهان، آن آخذ الاعتراف، آن مآخذ الکاف والگاف، آن میوه دل اولیای امت، ‏آن گوشه جگر روسای دولت، آن راننده بی فرمان، آن معاند راکفلر و اوناسیس، آن کاشف ‏الجواسیس، آن صاحب کرامات احمدی، آن معاند امینم و اسلیم شدی(1)، آن سوخته ذغال ‏اشتیاق، آن دوخته منقل احتراق، آن آکل ماست و خیار، آن چپ نمای راست کردار، آن دائما ‏در حال سواری، آن تشخیص دهنده مرسدس بنز از گاری، شیخنا و استادنا و وتدنا حسین ‏شریعتمداری صاحب کرامات خاص بود، و در سرازیری دنده اش خلاص بود و کثیرالحمام و ‏دائم الوسواس بود. ‏

نقل است چون زاده شد هیچ نگریست و جیغ نزد، تا ناف وی ببریدند و وی را قنداق همی ‏کردند. به سه روز بود که صوتی از وی صادر شد که " ناناش ناش" و این صوت چنان ‏غریب بود که هیچ کس از آن هیچ ندانست. و هرکس طفل را بدید، طفل همان اصوات بر وی ‏گفته که " ناناش ناش". پس پدر و مادرش ده حکیم آوردند تا آن اصوات را شنوند و اسرار آن ‏گویند، و هیچ کس آن اسرار ندانست. تا شیخ قطب الدین اوینی را از علمای حروفیه بیاوردند ‏که راز گوید. پس طفل را بیاوردند و طفل چون شیخ بدید بگفت " ناناش ناش" و شیخ قطب ‏الدین از هیبت آن کلام به دست و پای بمرد و وحشت بر وی مستولی شد و بگفت: " نامم قطب ‏الدین و نام خانوادگی ام اوینی و شغلم درویشی بود." و همین بگفت و از در برفت و به یک ‏ماه از نظر نهان بود و آواره بیابان بود تا خویشان شیخ حسین وی را یافته سر آن کلام پرسیدند ‏که طفل چه گفت. قطب الدین گفت " ناناش ناش" از اسرار حروفیه بود و آن باشد که "نا" ‏یعنی نامت چیست؟ و " نا" ی دویم یعنی نام خانوادگی ات چیست؟ و " ش" یعنی شغلت چه ‏باشد؟ و این طفل چون به بزرگی رسد بازجوی شود و احوال مردمان پرسد و اسرار آنان ‏بداند. و شیخ قطب الدین اوینی چون این بگفت سر به بیابان گذاشته و توبه همی کرد تا بمرد. ‏

اول توبه شیخ حسین آن بود که در ایام صباوت در سلک جمعی منافق بدرآمده، بی آنکه بانگ ‏زند بانک همی زده و انفجار همی کرد، تا داروغگان وی را گرفتند و بزندان درافتادی و ‏همانجا بودی به چندین سال و این سبب توبه وی بود، رضی الله عنه. ‏

شیخ حسن شایانفر به ده سال نزد شیخ حسین شریعتمدار تلمذ همی کرد تا به درجات خاص ‏رسید و ارادت شیخ یافت. شیخ سعید حجاریان از دراویش نازی آباد در شرح احوال آن دو ‏شیخ بگفت: " هر چه شیخ حسن نویسد، شیخ حسین داند و هر چه شیخ حسین قصد کند شیخ ‏حسن تواند. هرچه شیخ حسین اشتهای آن بدارد، شیخ حسن خورد و هر چه شیخ حسن بدان ‏تشنه بود شیخ حسن نوشد. هر لباس که شیخ حسین در آینه بیند شیخ حسن پوشد و با هر کس ‏شیخ حسن رفیق بود شیخ حسین جوشد" و شیخ حسن گفت: " شیخ حسین با ما ندار بود و یار ‏غار بود، به سی سال نیمه پنهان مردمان از حفظ همی نبشتیم."‏

از شیخ حسین شریعتمدار کرامات فراوان نقل است. شیخ اکبر گنجی در نعت وی گوید: " از ‏بزرگترین کرامات شیخ آن بود که هر عیب که خدای پنهان کرد، وی فاش همی کرده در ‏روزنامه نبشت تا خدای نتواند گناهکاران را ببخشاید و این از فرط غیرت او بود." و شیخ ‏عماد الدین اعظم در کرامات شیخ حسین گفت: " شیخنا را غیرت و سوزش چنان بود که سی ‏سال در زندان اتراق همی کرد و از هر کتاب ادعیه که در زندان بود صفحه دعای خلاصی از ‏زندان همی کند تا محبوس نتواند دعا بخواند و خدای دعای او نشنود و محبوس آزاد نشود و ‏این از محبت شیخ به خدای بود" و شیخ شمس الواعظین از کرامات شیخ حسین گوید: " شیخنا ‏بیست سال به بم بود و هیچ خرما نخورد، تا از آنجا برفت، پس پرسیدند چرا هیچ خرما در بم ‏نخوردی؟ شیخنا گفت: مگر در بم هم خرما بود؟ و این از تقوای او بود که هر عیب را از ‏هزار فرسخ در مردمان می دید و خرما را در چند وجبی نمی دید." شیخ محمد ایمانی از ‏پیروان طریقت اوینیه در وصف کرامات شیخ حسین بگفت: " شیخنا حسین روزی از فرط فقر ‏به بیابان رفته اتراق همی کرده روزه گرفت و از خدای خواست تا به او چیزی دهد، و سی ‏شبانروز این واقعه مکرر شد. تا در بیابان شمشی طلا یافته دست بدان زد و از فرط معجزتی ‏که در وی بود، آن طلا به سنگی بدل شد و این از مرتبه فقر او بود."‏

شیخ عظیم عطاء الله از اعاظم کبار بود. گفت: " از کرامات شیخ حسین یکی آن بود که وقتی ‏به کیهان همی شد، تیراژ آن سیصد هزار بود، اما به ده سال چنان محبت او در دل مردمان ‏اوفتاد که تیراژ روزنامه به شصت هزار رسید." و این کرامت از هیچ درویش دیگر دیده نشد.‏

نقل است که عزرائیل با قلمی در دست بر وی نازل شده خواست جانش بستاند، اما شیخنا فی ‏الفور نیمه پنهان وی نبشته نزد خدای عزوجل فرستاده با بارگاه الهی لابی همی کرد تا ‏عزرائیل توبه کرده و از کار برکنار همی شد و این از کرامات شیخ حسین بود، رضی الله ‏عنه. ‏

‏1) اسلیم شدی طاب ثراه از رفقای شیخنا امینم بود و ذکر احوال وی در رساله هشت مایل ‏همی آمده است

کپی از سایت روز آنلاین که فیلتر شده

Thursday, October 16, 2008

در اين ويدئو معاون سابق وزارت اطلاعات افشاگري ميکند

به نام آزادی


رضا ملک
(ملکيان) معاون سابق تحقيقات و بررسي وزارت اطلاعات در زمان تصدي گري علي فلاحيان که ارتباط و همکاري با سعيد امامي ، معاون اسبق آن وزارتخانه داشت پس از واقعه قتلهاي زنجيره اي و مرگ مشکوک سعيد امامي اقدام به نگارش و انتشار جزوه اي بالغ بر هشتاد صفحه در افشاي پشت پرده قتلهاي زنجيره اي و مرگ سعيد امامي نمود.
نامبرده در حدود هشت سال پيش بازداشت و تا ابتداي سال جاري در بند امنيتي 209 نگهداري ميشد ، نامبرده از سالهاي زندان خود بيش از 30 ماه را در سلولهاي انفرادي بند 209 به سر برد و در زمان بازداشت هشت ساله خود به کرات مورد شکنجه قرار گرفت که آلزايمر ، شکستگي جمجمه ، دندانها ، ناراحتي قلبي ، ميگرن و بيماريهاي ديگر از نتايج بازداشت بلند مدت وي در اين بازداشتگاه امنيتي مي باشد.
در حدود يکسال قبل امکاني براي ضبط گفته هاي اين مقام سابق ارشد امنيتي در بازداشتگاه امنيتي مورد اشاره فراهم آمد و يکسال تلاش مجموعه براي انتقال و انتشار گزارش ويدئوي مذکور به ثمر نشست و ويدئويي که در اين مورد مشاهده مي نماييد حاصل آن تلاش گروهي است.
در ويدئوي ذيل اين مقام اسبق وزارت اطلاعات اقدام به افشاي ناگفته ها مي نمايد ، وي در اين گزارش به مواردي چون شکنجه خود ، شکنجه گاههاي 209 ، شهادت در مورد قتل زهرا کاظمي ، بازداشتگاههاي مخفي ، قتل و عامهاي دهه شصت ، تجويز داروهاي روان درماني براي زندانيان عقيدتي ، بررسي اسناد ساواک ، انتخاب آقاي خامنه اي به رهبري ، نقش دستگاه امنيتي در سياست خارجي ايران ، نقش دستگاه امنيتي در توسعه تروريسم بين الملل و موارد بسيار ديگري مي پردازد.
به دلايل امنيتي قسمتهاي بسياري از ويدئوي مذکور حذف گرديده است اما اين مجموعه يقين دارد آنچه به معرض ديد عموم گذاشته ميشود ميتواند تنوير و روشنگري به همراه بياورد ، لازم به توضيح است اين مجموعه هيچ مسئوليتي در قبال مدعيات آقاي ملک ندارد و تنها بر اساس اصل آزادي بيان به اين مهم پرداخته است.
آقاي ملک در آغاز سال جاري به زندان قزلحصار منتقل و در شرايط بسيار بد جسمي و روحي و ابتلا به بيماري آلزايمر حاد که به دليل تزريق مستمر داروهاي روانگران و آرامبخش در دراز مدت حاصل گرديده است به سر مي برد.


کپی از سایت مجموعه فعالان حقوق بشر که فیلتر شده

Saturday, October 11, 2008

رنجنامه رتبه اول کنکور که به دليل ديانت بهايي از تحصيل محروم شد


به نام آزادی

اينجانب سيما حقيقت مهلباني فرزند اسمعيل به شماره شناسنامه 5287 صادر از تهران متولد 1340 در سال 1383 پس از 24 سال محروميت از حضور در گزينش در دانشگاه هاي ايران و محروميت از تحصيل صرفا به خاطر اعتقاد به ديانت بهايي در آزمون سراسري شرکت کردم و از آن جائيکه همسرم در حين خدمت سربازي و دفاع از ميهن به اسارت نيروهاي عراقي در آمد و آزاد شده بود و از ايثارگران به حساب مي آمد از سهميه ايثارگران استفاده نمودم و در رشته علوم انساني و زبان هاي خارجي امتحان دادم .حين اعلان نتايج متوجه شدم که در رشته ي زبان ها رتبه ي اول و در رشته ي علوم انساني رتبه ي هشتم را احراز نمودم . اما در کارنامه اي که در اختيارم قرار دادند با آنکه در فرم ثبت نام ستون مذهب نداشت مذهب رابراي من اسلام قيد نموده بودند . ضمن مراجعاتي که به مسئولين گرديد اعلان نمودند که اسلام قيد شده در کارنامه نمايانگر نوع امتحان معارف است . لذا من هم با اندکي فاصله از ساير دانشجويان انتخاب رشته کردم و به علت رتبه ي بالا مطمئن بودم که قطعا بايد در اولين انتخاب پذيرفته شده باشم . ولي در هيچ رشته و هيچ دانشگاهي پذيرفته نشدم .!!!
علي رغم مراجعه به سازمان سنجش و تقديم نامه اعتراض پاسخي داده نشد و ظاهرا موضوع مورد رسيدگي قرار نگرفت . و اينجانب با داشتن رتبه اول در رشته زبان ها و رتبه هشتم در انساني صرفا به خاطر اعتقاد به ديانت بهايي از تحصيل در دانشگاه همچون 24 سال قبل از آن اما به شکل ديگر محروم شدم .
سال 1384 مجددا در کنکور سراسري در رشته زبان ها بدون استفاده از سهميه ايثارگران شرکت کردم و اين بار هم پس از کسب رتبه ي بالا در رشته زبا ن ها و مجاز به انتخاب رشته بودن به دليل برخورد سازمان سنجش با دانشجويان بهايي هيچ کس در دانشگاه ها ثبت نام نکرد .
سال 1386 بار ديگر در کنکور سراسري شرکت کردم و پس از صدور کارت که خود نشانگر صحت و کامل بودن مدارک ارائه شده بود پس از شرکت در جلسه ي امتحان و زمان اعلام نتايج با نقص پرونده روبرو شدم و برايم نقص پرونده اعلان کردند و کارنامه برايم صادر نشد. پس از آن مراجعاتي به مسئولين و سازمان سنجش داشتم که اين مراجعات همچنان بي فايده بود و نتيجه اي از آن حاصل نگرديد و من همچون سال هاي گذشته همراه با ديگر بهاييان از تحصيل در دانشگاه ها فقط و فقط به خاطر اعتقاد به ديانت بهايي محروم شديم

کپی از سایت مجموعه فعالان حقوق بشر

روزشمار سرگذشت آيت الله سيد حسين کاظميني بروجردي در يکسال گذشته به مناسبت فرارسيدن دومين سالگرد دستگيري ايشان و هوادارانشان در 15مهر 1385

سيد حسين کاظميني بروجردي، روحاني دگرانديش مخالف نظام ولايت فقيه است که مخالف دخالت دين در سياست و طرفدار جدايي دين از دولت و بازگشت به اصل دين سنتي بوده و خواسته خود را نيز به طور علني و آشکار بيان نموده است.
برخورد دستگاه امنيتي با نامبرده و هوادارن وي پس از پروسه اي پر حاشيه در طي چند سال اخير ، نهايتاً در تاريخ 15 مهر سال 1385 به محاصره منزل مسکوني وي در شهر تهران به قصد دستگيري وي انجاميد.
اين محاصره با حضور هواداران آيت الله بروجردي جهت ممانعت و صيانت از رهبر مذهبي خود به درگيري گسترده اي بين نيروهاي امنيتي و انتظامي و هواداران آيت الله انجاميد. سرانجام نيمه شب يکشنبه 16 مهرماه سال 85 نيروهاي امنيتي موفق به بازداشت آقاي بروجردي و بيش از 700 هوادار وي گرديدند.
نيروهاي نظامي و شبه نظامي در زمان بازداشت و پس از آن اقدام به ضرب و شتم بازداشت شدگان نمودند که منجر به وارد آمدن صدمات جسمي و آسيبهاي جدي به بازداشت شدگان گرديد .
دادگاه ويژه روحانيت که مسئول حقوقي رسيدگي به پرونده مذکور بود با صدور قرار ضمانت براي بازداشت شدگان موجبات آزادي موقت صدها بازداشت شده که تعداد زيادي از آنان را بانوان تشکيل ميدادند گرديد. اما افراد منتقل شده به بند 209 منجمله خود آيت الله بروجردي مورد بدرفتاري و شکنجه قرار گرفتند و بازداشت شدگان با طي ماهها بازداشت به جز خود آقاي بروجردي با قيد ضمانت موقتا آزاد گرديدند. هر چند تعدادي از بازداشت شدگان بعلت صدمات وارده پس از آزادي مدتي را در مراکز درماني و پزشکي به سر بردند.
آيت الله بروجردي هم اکنون بيش از دوسال است که تنها به جرم داشتن عقيده و بيان ، عليرغم داشتن شرايط به شدت وخيم جسمي در زندان اوين به سر مي برند ، در جهت جلب توجه و تنوير افکار عمومي نسبت به وضعيت حقوقي و جسمي اين زنداني عقيدتي و به مناسبت دومين سالگرد يورش و بازداشت ايشان و صدها هوادار آقاي بروجردي برآن شديم ، روزشمار وقايع و اتفاقات يک ساله اخير در مورد ايشان را منتشر نمائيم :

17/7/86 صدور بيانيه مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران در سالگرد بازداشت آيت الله کاظميني بروجردي پس از گذشت يک سال از بازداشت ايشان که بخشي از آن به شرح زير است:
"وي همچنان در زندان اوين نگهداري مي شود و فشار ها و شکنجه ها بر او و يارانش همچنان ادامه دارد. آقاي کاظميني بروجردي در مدت يک سال گذشته توسط مامورين وزارت اطلاعات شکنجه شده و با زور و جبر در مقابل دوربين هاي تلويزيوني بر عليه خود و يارانش و اعتقاداتش سخن گفته است.
وي هم اکنون در زندان اوين از بيماري هاي بسياري رنج مي برد که بر اثر شکنجه گريبان گير ايشان شده است، اما مامورين وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب از آزادي و يا درمان وي در بيمارستان جلوگيري مي کنند. تنها جرم ايشان اين است که تعريف ديگري از دين اسلام ارائه داده است و خواهان پايان خشونت بر عليه خود و يارانش شده است.
پرونده سازي هاي مامورين وزارت اطلاعات عليه يارانش و ايجاد درگيري فيزيکي در منزل وي که موجب مقابله ياران ايشان شده است از جمله پرونده هاي است که وي را همچنان در بند نگه داشته است .
با توجه به ماده 18 اعلاميه جهاني حقوق بشر مبني بر اين که:
هر کس حق دارد که از آزادي فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود و اين حق متضمن آزادي تغيير مذهب يا عقيده و همچنين متضمن آزادي اظهار عقيده و نيز شامل تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني است. هر کس مي تواند از اين حقوق به طور خصوصي و يا به طور عمومي برخوردار باشد.
و با تکيه بر اصل 32 و 33 معاهده بين المللي در مورد حداقل رفتار با زندانيان که در آن بر ممنوعيت استفاده از سلول انفرادي و کاربرد شکنجه به منظور کسب اعتراف تاکيد شده است.
فعالان حقوق بشر در ايران نسبت به نگهداري اين روحاني معترض در زندان اوين ابراز نگراني مي کند و خواهان محاکمه عادلانه وي در دادگاه صالح بر اساس موازين حقوق بشري مي باشد و به همين جهت از سازمان هاي حقوق بشري مي خواهند که نسبت به رهايي وي از وضعيت کنوني از هيچ کوشش فروگذار ننمايند."

18/8/86 آيت الله بروجردي به دليل بيماري هاي جسمي که در زندان بدان مبتلا شده است طي روز گذشته به بيمارستان مدرس تهران انتقال يافت ، وي پس انجام عکس برداري و معاينات پزشکي به زندان اوين منتقل شد.
فعالان حقوق بشر در ايران نسبت به سلامت جسمي ايشان اعلام نگراني کردند و خواهان آزادي بي قيد و شرط وي جهت رسيدگي پزشکي در بيمارستان شدند.

6/9/86 بازداشت 5 نفر از ياران آيت الله بروجردي، افراد دستگير شده عبارتند از:
نرگس غفارزاده، مريم عظيمي، محمدرضا صادقي، محمد مهمان نواز، فاطمه عبدالله وند.
در نيمه شب گذشته افراد امنيتي به خانه هاي اين افراد حمله کرده و ايشان را ربودند و به بازداشتگاه 209 که در حوزه زندان اوين قرار دارد و متشکل از سلول هاي انفرادي مي باشد،انتقال دادند.
همزمان با دستگيري اين پنج نفر آيت الله بروجردي نيز به بند 209 زندان اوين منتقل شد و افراد بازداشت شده به همراه آقاي بروجردي به دليل فشار هاي وارده و بازداشت بي دليل ايشان دست به اعتصاب غذا زدند.
بر اساس شنيده ها بعد از چند روز ايشان به حالت اغما به بيمارستان زندان انتقال داده شدند و گفته شد كه شرايط ايشان رضايت بخش نمي باشد. 1 نفر از ياران ايشان بعد از 6 روز حبس و اعتصاب غذا به دليل بيماريهاي مزمن آزاد شده اما 4 تن ديگر هنوز در شرايط نامشخصي به سر مي بردند.

16/9/86 قتل مشکوک يکي از هواداران آيت الله بروجردي به نام سيد حسين حسيني نقوي، وي که قبلا به خاطر طرفداري از آيت الله توسط نيروهاي لباس شخصي محلي ، بارها مورد تهديد و ضرب وشتم قرار گرفته بود، بدست عوامل ناشناس با ضربات چاقو به قتل رسيد.

2/10/86 گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران وضعيت آيت الله کاظميني بروجردي در زندان را نگران کننده توصيف کرد:
آقاي آيت الله بروجردي تا اين تاريخ به مدت 26 روز است که در سلول انفرادي بند 209 زندان اوين نگهداري مي شود هيچگونه تماسي با خانواده خود نداشته است ، از سوي ديگر اخباري دال بر فوت ايشان نيز از سوي فردي که در بهداري اوين کار مي کند به خانواده ايشان انتقال يافته است و نگراني ها را در مورد وضعيت اين روحاني معترض افزايش داده است .
فعالان حقوق بشر در ايران نسبت به سلامتي جسمي اين زنداني که از بيماري هاي متعددي رنج مي برد اعلام نگراني شديد مي کند و خواهان روشن شدن وضعيت فعلي ايشان مي باشد.

15/10/86 دو تن از ياران دربند آيت الله بروجردي با قرار کفالت 10 ميليون توماني از زندان آزاد گشتند اما همچنان خانمها نرگس غفارزاده و مريم عظيمي در بند 209 زندان اوين نگهداري ميشوند. چهل روز از انتشار خبر غير رسمي فوت آيت الله بروجردي در زندان ميگذرد و عليرغم مراجعات پي در پي خانواده وي و تلاش وکلاي وي جهت اطلاع از سرنوشت ايشان تا کنون هيچگونه نتيجه اي در بر نداشته است و خانواده و نزديکان وي در بي خبري و نگراني از وضعيت ايشان به سر مي برند.

11/10/86 مرگ مشکوک يکي از ياران آيت الله بروجردي بنام مريم منتظر صاحب که به علت ضربات باطوم در شب حادثه و نيز داشتن ضايعات و عوارض مغزي از قبل، همچنان تحمل زندان ، شکنجه و انفرادي باعث گرديد نامبرده پس از آزادي از زندان بيش از 300 روز بستري گردد و در نهايت در بيمارستان فوت نمايد گويد.

25/11/86 آيت الله بروجردي پس از 71 روز نگهداري در بند 209 مجددا به بند عمومي روحانيت منتقل شدند ، اين در حالي است که در اين مدت به دليل عدم رسيدگي به ناراحتي هاي جسمي ايشان و همچنين در نتيجه شکنجه هاي مختلف ( نگهداري ايشان در شرايط محيطي نامناسب و غيربهداشتي ) در آن مدت مستمرا بيهوش مي شدند و چون زمان برخي از اين بيهوشي ها طولاني بود طبق نظريه پزشکان احتمال بروز عارضه مغزي وجود دارد که اين موضوع باعث نگراني هاي جدي شده است.

فروردين 87 در ابتداي سال 87 در داخل بند روحانيت در زندان اوين يک زنداني سياسي از کرج به نام احمد نجفي مجتهدي که به اتهام انتشار کتاب به تحمل زندان محکوم شده بود، با آيت الله بروجردي مصاحبه اي انجام داد که به صورت سوال و جواب مطرح گرديده است، در اين مصاحبه آيت الله به بيان ديدگاههاي خود نسبت به مسايل روز ايرا ن و جهان پرداخته اند که متن کامل آن در سايت ايشان موجود است.

7/5/87 حبيب قوتي، 30 ساله، متهم رديف پنجم، پرونده آيت الله کاظميني بروجردي بازداشت گرديد. وي که داراي مدرک فوق ليسانس حسابداري و متاهل مي باشد، در تاريخ مذکور به دادگاه ويژه روحانيت احضار شد که در پي اين احضار و حضور، بازداشت و جهت تحمل 4 سال حبس تعزيري توام با تبعيد در زندان همدان ، موقتا به زندان اوين منتقل گرديد.

12/5/87 دستگيري و اجراي حکم سه متهم ديگر پرونده آيت الله بروجردي به نامهاي مجيد الستي، 35 ساله، متهم رديف هفتم، فوق ليسانس عمران،محکوم به 4 سال زندان در زنجان. مهرداد سوري، 36 ساله، متهم رديف هشتم، كارشناس برق، محکوم به تحمل 2 سال زندان در تهران و محمدرضا صادقي، 36 ساله، متهم رديف نهم، مدير اخراجي يكي از ادارات دولتي،محکوم به 2 سال زندان در تهران.

14/5/87 بازداشت و اجراي حکم يکي ديگراز ياران آيت الله بروجردي به نام مسعود سماواتيان، 47 ساله، متهم رديف دوم، كارشناس ادبيات مي‌باشد متاهل و صاحب دو فرزند، که محکوم به 5 سال زندان در خرم آباد.

21/5/87 بازداشت حسن هريسچيان، 35 ساله، متهم رديف دهم پرونده آيت الله بروجردي ، متاهل و صاحب يك فرزند، مهندس عمران، محکوم به 2 سال زندان در تهران.

22/5/87 بازداشت عليرضا اربابي متهم رديف يازدهم،محکوم به 2 سال زندان در تهران.

27/5/87 فوت يکي ديگر از هواداران آيت الله بروجردي به نام پروين سيد منيرکه در شب حادثه 15 مهر 85 در محل درگيري حضور داشت و با گازهاي اشک آور و مسموم دچارعوارض متعدد گرديد، و در نهايت با رنج فراوان ناشي از همين بيماريها در بيمارستان درگذشت.

29/5/87 سه شنبه 29 مردادماه جلسه اي با حضور افرادي از وزارت اطلاعات در ديوان عالي کشور برگزار گرديد که در آن جلسه، موضوع و پرونده آقاي بروجردي از سوي مسئولين ارشد نظام مورد بررسي قرار گرفت. متعاقبا در همان روز سايت حکومتي جهان نيوز ، خبر کذب فرار آيت الله بروجردي را منتشر نمود تا موجي از نگراني را در ميان هواداران و خانواده آقاي بروجردي نسبت به سلامت و سرنوشت ايشان ايجاد نمايد.

9/6/87 بازداشت يکي ديگر از متهمان پرونده آيت الله بروجردي عليرضا منتظرصاحب، 37 ساله، متهم رديف سوم، متاهل و صاحب يك فرزند، محکوم 4 سال حبس در زندان كرمانشاه.

10/6/87 آيت الله بروجردي بدون اطلاع قبلي به دادسراي ويژه روحانيت منتقل شد که پس از مواجه شدن با تعدادي افراد ناشناس که خود را پزشک معرفي نمودند، مقرر گرديد تاييديه?اي مبني بر عدم سلامت رواني ايشان صادر گردد. ضمن اين که از ايشان خواسته شد به منظور انجام مصاحبه ساختگي و نيز انتقال به شهر يزد خود را آماده سازد. در اين جلسه حتي وکيل تسخيري ايشان نيز حضور نداشته است که نمايانگر روند مغاير قانون و نقض اصول اوليه دادرسي مي باشد.

10/6/87 انتشار گزارش پزشکي آقاي دکتر حسام فيروزي مبني بر وخامت حال آيت الله سيد حسين کاظميني
بروجردي و لزوم درمان هرچه سريعتر ايشان در خارج از زندان و در پي آن کمپين بين المللي حقوق بشر براي ايران و سازمان عفو بين الملل ابراز نگراني از وضعيت ايشان کردند و خواستار اجازه درمان ايشان شدند.

25/6/87 آيت الله بروجردي توسط نيروهاي امنيتي به سازمان صدا و سيما برده شد .با تهديد قصد داشتند ايشان را مجبور سازند تا در مقابل مامورين و حضور خبرنگاران سازمان و برخي مطبوعات از جمله روزنامه جام جم طي يک مصاحبه فرمايشي از مواضع خود عقب نشيني کند و اعترافات ساختگي ايشان را بطور سراسري پخش کنند.

1/7/87 عليرغم تاکيد تشکلات مدافع حقوق بشر مبني بر وضعيت وخيم آيت الله بروجردي و همچنين تائيد پزشک ايشان مبني بر نياز فوري و مبرم ايشان به مداوا ، وزارت اطلاعات آيت الله بروجردي را از قريب الوقوع بودن حکم تبعيد خود مطلع نمود.
نيروهاي امنيتي ضمن تهديد آيت الله بروجردي مبني بر اقدام براي حذف فيزيکي ايشان ، گفته هاي خود مبني بر توقف حکم تبعيد ايشان را زير پا گذاشته و به آقاي بروجردي اطلاع داده اند که به همراه 4 تن از ياران خود به زودي به مکانهاي از قبل مشخص شده تبعيد خواهند گرديد، در صورت اجراي احکام تبعيد، آقاي بروجردي 10 سال به زندان يزد تبعيد خواهند شد.
شايان ذکر است نيروهاي امنيتي در پاسخ به اعتراض آيت الله بروجردي ، عدم همکاري و مصاحبه تلويزيوني اخير ايشان را دليل اجراي احکام تبعيد برخلاف وعده هاي داده شده سابق عنوان نموده اند.

2/7/87 ارسال نامه اي برا ي طرح در مجمع عمومي سازمان ملل، که در آن ضمن تشريح وضعيت ايران از جنبه هاي گوناگون اقتصادي ، سياسي ، حقوق بشري و غيره از نمايندگان کشورهاي شرکت کننده و فعالان حقوق بشر خواسته بودند که موضوع حقوق مردم ايران را در اولويت کار خود قرار دهند، متن کامل اين نامه در سايت ايشان قابل دسترسي است.

3/7/87 يورش نيروهاي امنيتي به بند ويژه روحانيت با استفاده از گاز اشک آور و تفتيش بدني آيت الله و سايرزندانيان و هم بندان ايشان جهت يافتن مکاتبات ايشان با شخصيت هاي سياسي جهان که ايشان به هدف اطلاع رساني و دادخواهي بين المللي مي نگاشتند

کپی از سایت مجموعه فعالان حقوق بشر