Saturday, December 20, 2008

بی توجهی مسئولین به هشدارهای دانشجویان، به مرگ دو دختر دانشجو بر اثر گاز گرفتگی منجر شد




خبر تکان دهنده مرگ دو دختر دانشجو در خوابگاه دانشگاه مازندران بر اثر گاز گرفتگی، در حالی منتشر شد که دانشجویان سال گذشته بارها در مورد وجود بوی شدید گاز به مسئولین خوابگاه هشدار داده بودند؛ اما این موضوع نیز همچون انبوه مشکلات صنفی دیگر با بی توجهی مسئولین مواجه شده بود.

جمعه ۲۹ آذر پس از آنکه پزشکی قانونی مازندران، علت مرگ دو دختر دانشجوی دانشگاه مازندران را گاز گرفتگی اعلام کرد، خانواده های دانشجویان فوت شده اجساد آنها را تحویل گرفته و به خاک سپردند.

ثریا رئیسی و شیوا دلفانی دانشجویان رشته شیمی و مدیریت صنعتی دانشگاه مازندران پنج شنبه ۲۸ آذرماه، به دلیل نشت گاز در خوابگاه خودگران رضایی دانشگاه مازندارن، جان خود را از دست داده بودند و اجساد آنها به پزشکی قانونی مرکز استان انتقال داده شده بود.

دانشجویان فوت شده هر دو اهل استان مازندران بودند. ثریا شیوایی دانشجوی ترم پنجم شیمی و اهل شهرستان قائمشهر و شیوا دلفانی نیز دانشجوی ترم دوم مدیریت صنعتی و اهل شهرستان کلاردشت بود.

یکی از دانشجویان ساکن این خوابگاه در گفتگو با خبرنگار کمیسیون زنان تحکیم با اعلام این مطلب که هنوز منبع نشت گاز و علت آن مشخص نشده است، تاکید کرد که سال گذشته نیز دانشجویان بارها بوی شدید گاز در خوابگاه مورد دانشجویان قرار گرفته بود، اما مسئولین به این موضوع توجهی نکرده بودند.

این دختر دانشجو همچنین به خبرنگار ما در مورد چگونگی کشف اجساد این دانشجویان گفت : “در این اتاق سه دانشجو ساکن بودند. یکی از آنها شب چهارشنبه به منزل دوستش رفته بود. صبح روز پنج شنبه مادر ثریا رئیسی، با تلفن همراه وی تماس گرفت و از عدم پاسخگویی دختر خود و شیوا دلفانی به تلفن های همراهشان ابراز نگرانی کرد. این امر سبب شد که دختر دانشجو به خوابگاه برگردد و با اجساد بی جان هم اتاقی هایش، در اتاق پر از گاز مواجه شود”.

این در حالی است که قاسم علیزاده افروزی رئیس دانشگاه مازندران، در گفتگو با مهر مدعی شده بود که”حوالی پیش از ظهر پنج شنبه مسئولین خوابگاه دانشجویی که برای سرکشی از خوابگاهها رفته بودند با حس کردن بوی گاز به مشامشان به اتاقها رفته که با شکستن درب اتاق دو دانشجوی متوفی، متاسفانه با اجساد بی جان آنان مواجه شدند”.

بی توجهی مسئولین در حالی به مرگ این دو دختر دانشجو منجر شده است که انجمن اسلامی دانشگاه مازندران ۱۶ آذر امسال، ضمن هشدار در مورد مشکلات ناشی از بی کفایتی و سوء مدیریت رئیس دانشگاه، برای حل این مشکلات، مهلتی ۱۵ روزه به وی داده بود. این هشدار دانشجویان با برخورد شدید اللحن ریاست دانشگاه مواجه شده بود.

کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت

Monday, December 15, 2008

نامه سرگشاده ۱۶۰۰ دانشجوی دانشگاه شریف به احمدی نژاد در پی احتمال حضور وی در این دانشگاه




خبرنامه امیرکبیر: در پی انتشار اخباری مبنی احتمال حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه شریف بیش از ۱۶۰۰ دانشجوی این دانشگاه با امضای نامه ای خواستار پاسخ گویی شفاف وی در قبال عملکرد سه ساله دولت نهم در صورت حضور در جمع دانشگاهیان شدند.

متن نامه بدین شرح است:

اینجا دانشگاه شریف است آقای احمدی نژاد

آقای احمدی نژاد!

اینجا دانشجویان به هنگام سخنرانی در پشت درهای دانشگاه خود نگاه داشته نخواهند شد. اینجا مخاطب هرسخنرانی دانشجویان واقعی شریف هستند، نه شنوندگان همیشه حاضر و همیشه موافقی که با اتوبوس آورده می شوند. اینجا رییس دانشگاه هنوز منتخب اعضای هیات علمی دانشگاه است نه منتصب دولت. اینجا اساتید هنوز بالاجبار بازنشسته نشده اند. اساتید دانشکده اقتصاد اینجا از برترین اقتصاددانان کشور هستند و سه سال است که به طور کامل از سیستم تصمیم گیری اقتصادی کشور کنار گذاشته شده اند و نتایج فاجعه آمیز این اقدام امروز بیش از هر زمانی قابل مشاهده است.

آقای احمدی نژاد

حال که در سال آخر ریاست جمهوری خود تصمیم گرفته اید به دانشگاه شریف بیایید، دانشجویان انتظاری جز پاسخ گویی شفاف ندارند. پاسخ به سه سال ناامنی و پلیسی کردن فضای جامعه تحت عناوینی چون حفظ امنیت اجتماعی، پاسخ به پادگانی کردن فضای دانشگاه ها با زمزمه انقلاب فرهنگی دوم، پاسخ به اخراج، تعلیق و ستاره دار کردن صدها دانشجو به بهانه نداشتن صلاحیت عمومی تحصیل، پاسخ به انزوای کامل ایران در جامعه جهانی با طرح مسایل و اظهار نظرهای نامربوط و در نهیات پاسخ به خم شدن کمر جامعه زیر بار تورم چهل درصدی با نام عدالت محوری.

آقای احمدی نژاد

اینجا برترین دانشگاه صنعتی و علمی کشور است و اظهار نظرهای غیرکارشناسانه در آن جایگاهی ندارد، اینجا حرمت دانشجویان و دانشگاهیان مقدس است و پاسخ های نامربوط و استهزا آمیز که در سه سال گذشته بارها تکرار شده است گوش شنوایی نخواهد داشت.

آقای احمدی نژاد

اینجا شریف است و شریف باقی خواهد ماند.

اصل نامه های امضا شده در دفتر روابط عمومی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف موجود است.

توطئه ای گسترده علیه دانشجویان در حال برنامه ریزی است




خبرنامه امیرکبیر: در حالی که در چند روز گذشته و پس از برگزاری موفقیت آمیز تجمع بزرگ دانشجویان در دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های ایران تهدیدات علیه فعالان دانشجویی به ویژه اعضای دفتر تحکیم وحدت و فعالین انجمن های اسلامی دانشگا های مختلف و سخنرانان برنامه ها افزایش یافته است و همچنین اختلالات موجود در شبکه مخابرات که در قطع ارتباطات sms و مکالمات دانشجویان غیر متعارف می نماید، با جریان سازی های سایت ها و نشریات وابسته به نهادهای امنیتی و اعتراضات نیروهای وابسته در دانشگاه با خواست “برخورد با دانشجویان”، اتفاقات ویژه ای در دانشگاه ها در حال شکل گیری است.

پس از اعتراضات موفقیت آمیز دانشجویان در آذرماه امسال، شواهدی از برخورد با دانشجویان و پرونده سازی علیه دانشجویان در دست است که مهمترین آن ورود غیرقانونی به منزل فعالان دانشجویی و سرقت اطلاعت شخصی دانشجویان می باشد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر شب گذشته در حالی که بابک زمانیان به همراه چند تن از دوستان ایشان برای برداشتن وسایل شخصی به منزل وارد شدند متوجه شدند که منزل تحت تفتیش قرار گرفته است و مقداری از وسایل از جمله فلش مموری حاوی اطلاعات شخصی وی ناپدید شده و کامپیوتر شخصی موجود در منزل نیز مورد بازبینی قرار گرفته بوده است.

پیشتر نیز در ورود افراد ناشناس به منزل مجید توکلی و بازرسی خانه وی میزانی از دست نوشته ها و مقالات مربوط به جنبش دانشجویی و فعالیت های دانشجویی پلی تکنیک از منزل ایشان به سرقت رفته بود. همچنین در هفته گذشته افرادی ناشناس نلاش برای ورود به منزل احسان منصوری را داشته اند که به دلیل حضور به موقع احسان منصوری و برادر ایشان نتوانسته اند به مقصود خود دست یابند.

در حالی ورود عیرقانونی و غیرمحسوس به منزل فعالان دانشجویی در چند هفته گذشته شدت یافته است که شواهد حاکی از بازبینی اطلاعات موجود بر کامپیوترهای شخصی و سند برداری و یا سرقت اسناد و دست نوشته های خاص از منزل این دانشجویان دارد. با توجه به نحوه ورود و تفتیش صورت گرفته در خانه های دانشجویان، احتمال موارد دیگر بازرسی که مورد توجه قرار نگرفته و یا گزارش نشده باشد نیز وجود دارد.

در آستانه برگزاری مراسم ۱۷ آذر در دانشگاه تهران نیز، ماموران و کارشناسان وزارت اطلاعات با ورود به منزل تنی چند از فعالان دانشگاه تهران کلیه وسایل موجود در خانه این فعالان و کامپیوترهای موجود را مصادره و به محلی نامعلوم منتقل کرده بود.

در ۲ سال گذشته بارها در جریان احضارها و بازداشت های دانشجویان به متن مکالمات و اسناد شخصی دانشجویان اشاره و استناد شده بود که در مواردی عدم دقت و یا اشتباهات فراوان مانع از پیشبرد خواست نهادهای امنیتی شده بود که گویا در دور جدید پرونده سازی علیه دانشجویان به این موارد توجه شده است.

با توجه به بازرسی های صورت گرفته و اسناد جمع آوری شده از منزل دانشجویان و همچنین وسایل مصادره شده در آستانه ۱۷ آذر بیم آن می رود که پرونده سازی جدیدی علیه دانشجویان در حال شکل گیری است. به نظر می رساند پس از آخرین پرونده سازی بزرگ علیه دانشجویان در اردیبهشت ماه سال ۸۶ با جعل ۴ نشریه دانشجویی در دانشگاه امیرکبیر و افتضاح به بار آمده به واسطه تعدد اشتباهات و ضعف های متعدد در اجرای آن پروژه که منجر به رسوایی دستگاه امنیتی شده بود، این بار مجموعه های امنیتی و گروه های خودسر برخورد کننده با دانشجویان به این نکته رسیده اند که برای جلوگیری از رسوایی پیشین که حتی با همه فشارهای وارد به دستگاه قضایی منجر به صدور حکم تبرئه دانشجویان بازداشت شده آن پرونده در دادگاه عمومی شد، به تدارک و جمع آوری اطلاعات دقیق تر و پرونده سازی محکم تری علیه دانشجویان بپردازند.

پرونده سازی علیه دانشجویان در حالی شکل می گیرد که با حساسیت های افکار عمومی و نهادهای بین المللی در برخورد با فعالین دانشجویی و مدنی و لزوم پاسخگویی مسئولین، نهادهای امنیتی به بهانه های واهی و با انتساب اتهامات کذب به برخورد با دانشجویان می پردازند.

این اقدامات امنیتی همزمان در دانشگاه های شهرستان ها نیز صورت گرفته است. در دانشگاه مازندران شبنامه ای جعلی با عنوان «دانشگاه زنده است» در دانشگاه پخش شد که دارای اسامی جعلی و ساختگی به عنوان مدیرمسئول و هیات تحریریه بود، با قلمی امنیتی و شبیه به نشریاتی همچون کیهان، سراسر اتهام و فحاشی به فعالین انجمن اسلامی و تحکیم بود. در شیراز نیز بسیج این دانشگاه با صدور بیانیه ای مانند سناریوی جعل نشریه ها در دانشگاه امیرکبیر موضوع توهین به مقدسات را مطرح کرده و خواستار برخورد شدید با دانشجویان شده است. در دانشگاه سیستان و بلوچستان نیز طی هفته گذشته شبنامه های جعلی علیه دانشجویان و مدیران مسئول نشریات دانشجویی پخش شده است.

لازم به ذکر است که در چند سال اخیر طبق روال متداول، پیش از برخوردهای امنیتی با دانشجویان، رسانه های امنیتی از جمله کیهان، رجانیوز، شبکه خبر دانشجو، فارس نیوز با خط دهی و جریان سازی علیه دانشجویان زمینه های سرکوب دانشجویان و جنبش دانشجویی را فراهم می آورده اند.

در آخرین مورد از این جریان سازی کیهان در انتهای مطلبی با عنوان عادی سازی آشوب طلبی در دانشگاه با خواندن سایت خبرنامه امیرکبیر به عنوان تریبون گروهک غیرقانونی و برانداز تحکیم شعارهای تجمع ۱۷ آذر دانشگاه تهران را هتاکانه و توهین آمیز به مقدسات و سران نظام دانسته است و خبرنامه امیرکبیر و جنبش دانشجویی را مجموعه ای مورد نظر سرویس های جاسوسی غرب و در راستای شبکه سازی در فضای اینترنتی متشکل از سایت های مخالف نظام نامیده و همچنین خبرنامه امیرکبیر را به عنوان یکی از منابع و هسته های مرکزی ایفا کننده نقش مرکزی جریانات خبری سیاه علیه نظام و درج اخبار دروغین دانسته است و خواستار برخور با دانشجویان و این مجموعه شده بود.

Saturday, December 6, 2008

عکس هایی از گیت های امنیتی در دانشگاه تهران

gate۲.JPG

gate۳.JPG

gate۴.JPG
gate۵.JPG

gate۶.JPG

اعتراض بیش از ۱۸۰۰ دانشجوی دانشگاه تهران نسبت به فضای امنیتی این دانشگاه



عکس هایی از گیت های امنیتی در دانشگاه تهران

خبرنامه امیرکبیر: در آستانه روز دانشجو و تجمع بزرگ دانشجویی و در حالیکه خبر ها حاکی از تشدید فضای امنیتی در دانشگاه تهران است، بیش از ۱۸۰۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه طی نامه ای اعتراضی به فرهاد رهبر رئیس این دانشگاه خواستار برچیده شدن گیت های امنیتی که آن را “نمادهای توهین به خرد و شخصیت دانشجویان ” نامیدند از صحن دانشگاه و “محیط تحصیل و زندگی” خود شدند .

یکی از اعضای کمپین جمع آوری امضا برای متوقف کردن فعالیت گیتهای امنیتی به خبرنامه امیرکبیر گفت: ” مستندات همه ی امضا ها شامل اسم ، امضا و شماره دانشجویی امضا کنندگان موجود است ولی متاسفانه بدلیل حجم امضاءها هنوز این امضاها به دفتر رئیس دانشگاه تهران ارائه نشده است که در اولین فرصت این کار نیز صورت می گیرد و همینطور رونوشت این نامه اعتراضی نیز در اختیار رسانه ها و نهادهای مرتبط و مسئول قرار خواهد گرفت.”

وی همچنین خاطر نشان کرد که نزدیک به ۴۰۰ نفر از این دانشجویان نیز خواستار انتشار اسامی خود در رسانه ها در اعتراض به گیت های امنیتی شده اند که اسامی انان نیز به زودی در اختیار رسانه ها و خبرگزاری های مختلف قرار خواهد گرفت.

دانشجویان امضا کننده در این نامه از فرهاد رهبر سوال کرده اند که “طبق کدام اولویت و بر اساس چه ضرورتی در حالی که خوابگاه های دانشجویی وضعیت مناسبی از نظر بهداشتی، رفاهی و حتی ظرفیت پذیرش دانشجو ندارند. رقم های هنگفتی را به امنیتی کردن فضای دانشگاه اختصاص می دهد”.

پیش از این فرهاد رهبر هزینه نصب این گیت ها را بسیار کم و چیزی در حدود یک ملیون خوانده بود که بسیاری معتقد بودند با یک ملیون مورد نظر آقای رهبر می توان وضعیت رفاهی دانشگاه تهران را بسیار بهبود بخشید. همچنین فرهاد رهبر مخالفین گیت ها را انگشت شمار نامیده بود. مسئول جمع آوری امضا ها در رابطه ی با نحوه ی جمع آوری امضا ها به خبرنامه امیر کبیر گفت” “این تعداد امضا تنها در طی یک هفته و تنها از ۱۰ دانشکده دانشگاه تهران جمع آوری شده است و مسلما تعداد امضا ها می تواند حتی از این بسیار بیشتر نیز شود.”

وی همچنین بسیاری از معترضین به این گیت ها را اتفاقا دانشجویان هم جناح و هم فکر با رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد و گفت این گیت ها حتی در میان همفکران آقای رهبر نیز طرفدار ندارد و طیف های مختلف دانشجویی با این گیت ها مخالف و خواستار جمع آوری این گیت ها هستند .

یادآوری می شود که حتی اعضای شورای صنفی تقریبا بسیجی دانشگاه تهران نیز پیش از این به این گیت ها طی مصاحبه هایی اعتراض کرده بودند و خواستار برچیده شدن آنها شده بودند.

خبرهای چند روز اخیر حاکی از آن بود که گیت های امنیتی در دانشگاه تهران در آستانه ۱۶ آذر فعالیت خود را به طور کامل آغاز کرده اند که در نتیجه اعتراضاتی از سوی دانشجویان و درگیری های پراکنده با مسئولین حراست و انتظامات به وقوع پیوسته است.

متن کامل نامه اعتراضی دانشجویان خطاب به فرهاد رهبر بدین شرح است :

ریاست محترم دانشگاه تهران

ما دانشجویان دانشگاه تهران بدینوسیله اعتراض خود را نسبت به نصب گیت های امنیتی در مبادی ورودی پردیس و خوابگاه‌های دانشگاه اعلام می داریم.

‌سوال اساسی که ذهن همه ی ما را بر می انگیزد این است که طبق کدام اولویت و بر اساس چه ضرورتی در حالی که خوابگاه های دانشجویی وضعیت مناسبی از نظر بهداشتی، رفاهی و حتی ظرفیت پذیرش دانشجو ندارند. کمبود امکانات آموزشی و پژوهشی به ویژه سایت های اینترنتی، کامپیوتر و کتاب و امکانات ورزشی و سلف سرویس ها در دانشکده ها به طرز گسترده ای وجود دارد، مدیریت محترم دانشگاه رقم های هنگفتی را به امنیتی کردن فضای دانشگاه اختصاص می دهد؟

ما دانشجویان خواستار حذف فوری و دائم این نمادهای توهین به خرد و شخصیت دانشجویان که تنها دستاوردشان تحت فشار روانی گذاشتن بیشتر دانشجویان است از محیط تحصیل و زندگی خود هستیم.


استفاده از گاز اشک آور توسط نیروهای امنیتی در دانشگاه همدان

خبرنامه امیرکبیر: مراسم بزرگذاشت روز دانشجو در دانشگاه همدان که از صبح امروز آغاز شد، با حمله نیروهای امنیتی و استفاده از گاز اشک آور به تشنج کشیده شد.

حملات و فشارها بر دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان از هفته گذشته آغاز شد تا از برگزاری مراسم روز دانشجو در روز ۱۶ آذر در این دانشگاه جلوگیری شود. طی هفته گذشته نهادهای امنیتی در همدان با تماس با خانواده های اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان همدان آنان را تهدید می کردند.

با این وجود امروز دانشجویان دانشگاه همدان ضمن برگزاری گرامیداشت روز دانشجو به سیاست های سرکوبگرانه در دانشگاه ها اعتراض کردند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر، نیروهای امنیتی که از عملی نشدن تهدیداتشان برای ممانعت از برگزاری مراسم در دانشگاه همدا خشمگین بودند، به طور وحشیانه و با پرتاب گاز اشک آور مراسم به دانشجویان حمله کردند.

خبرگزاری فارس هم نیز با گزارش این درگیری ها به مکر تکراری بسیجی ها برای سو استفاده از دین متوسل شد.

فارس نوشت: “صبح امروز تجمع گروه غیر قانونی تحکیم وحدت (طیف علامه) در مقابل دانشکده علوم برگزار شد که این تجمع همراه با دست زدن و سوت زدن های مکرر و خواندن سرود یار دبستانی بود که با توجه به همزمانی با سالروز شهادت امام محمد باقر(ع) عملی ناشایست بود.”

نکته قابل توجه این است که فارس طبق روال همیشگی خود با وارونه کردن واقعیات، وحشیگری ماموران امنیتی در بر هم زدن مراسم روز دانشجو را “خشونت‌طلبی و تشنج آفرینی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت” عنوان کرد.

سیاوش حاتم، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان در توضیح حمله نیروهای امنیتی برای برهم زدن برنامه شانزدهم آذر ماه به رادیو فردا گفت: “هنگامی که در اواخر مراسم دانشجویان در حال خواند سرود یار دبستانی بودند نیروهای امنیتی برای متفرق کردن دانشجویان به سمت آنها گاز اشک آور پرتاپ کردند.”

Thursday, December 4, 2008

نگاه ♦ کتاب

هنگامي که دستگيري‌ﮬاي پس از انقلاب اسلامي آغاز شد، فرخ‌رو پارساي در لندن بود. محمدجواد باهنر، محمد بهشتي ‏و شيخ محمد مفتح که از مشاوران "خانم وزير" بودند، اينک در شمار دست اندرکاران رژيم جديد قرار داشتند. اين نه ‏بختي براي فرخ‌رو پارساي که چه بسا بدشانسي وي بود. به نوشته منصوره پيرنيا "اين سه تن هر کدام نقاط ضعف و ‏پرونده جيره‌خواري‌شان در نزد خانم پارساي موجود بود و بايد به هر شکل که ممکن بود او را از ميان بر مي‌داشتند... ‏در پرونده شيخ مفتح عکسي بود که او را در حال تعظيم تمام‌قد به دکتر پارساي نشان مي‌داد."khanomvazir1.jpg

در باره کتاب خانم وزير "خاطرات و دست‌نوشته‌هاي فرخ‌رو پارساي"، نوشته منصوره پيرنيا. انتشارات مهر ايران-‏آمريکا؛ پاييز ۱۳۸۶‏

اين، شصتمين کتابگزاري است که مي‌نويسم و از آنجاکه اصطلاح "کتابگزاري" اينک جا افتاده و بسياري آن را به کار ‏مي‌برند، بد نيست همين جا به چگونگي پيدايش آن در کيهان لندن اشاره‌اي شود.‏

به "کتابگزاري" نه در فرهنگ‌هاي معتبر مانند دهخدا و معين اشاره شده و نه تا جايي که جستجو کرده‌ام، پيش از اين به ‏کار رفته است. آنچه نيز در اينترنت زير عنوان "کتابگزاري" يافت مي‌شود، همگي به پس از تاريخ انتشار آن در کيهان ‏لندن مربوط مي‌شوند.‏

اوايل سال ۱۳۷۹ بود که هوشنگ وزيري، سردبير وقت کيهان، در يک گفتگوي تلفني موضوع يک ستون مستقل و ‏ثابت را در معرفي و نقد کتاب مطرح کرد و من از آنجا که شيره هر کتابي را مي‌کشم، از آن استقبال کردم ولي گفتم ‏عنوان "معرفي" و يا "نقد" چندان رسا نيست. هوشنگ وزيري گفت مدتهاست براي چنين ستوني عنوان «کتابگزاري» ‏را در نظر دارد که به نظرش فراگير است.‏

به اين ترتيب، نخستين "کتابگزاري" درباره کتاب "خاطرات تاج‌السلطنه" که پيش از اين در سال‌هاي ۶۱ و ۷۱ توسط ‏منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان و بعدها به کوشش مسعود عرفانيان در سال ۱۳۷۸ منتشر شده بود، با اين ‏يادداشت کوتاه در ۱۴ مهر ۱۳۷۹ در کيهان شماره ۸۲۷ منتشر شد:‏

‏"ناشر مي‌خواهد کتابش را بخرند، نويسنده مي‌خواهد کتابش را بخوانند. کتابگزار مي‌خواهد گزارشي از مضمون کتاب ‏به خريداران و خوانندگان احتمالي ارائه نمايد، بدون آنکه همچون خوابگزار به تعبير آن بپردازد. انتخاب نخستين کتاب ‏براي ستون کتابگزاري کمي با وسواس همراه بود. سرانجام خاطرات زني برگزيده شد که در شرايطي که اکثريت زنان ‏ايران اعم از عوام و اشراف از نعمت سواد و امکان فعاليت در امور فرهنگي و اجتماعي محروم بودند، زندگي خويش ‏را بي‌پروا به نگارش در آورد".‏

اينک شصتمين کتابگزاري نيز به زندگي، خاطرات و همچنين دفاعيه يک زن اختصاص دارد. نخستين زني که در ايران ‏به وزارت رسيد.‏

روز پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ روزنامه کيهان نوشت: "ساعت يک و نيم بامداد امروز فرخ‌رو پارساي تيرباران ‏شد". مرده‌شوي‌ها از شستن جسد وي خودداري کردند زيرا وي به نام "مفسد في‌الارض" اعدام شده بود. زنان خانواده ‏بودند که پيکر وي را شستند و ديدند که سه تير به زير سينه‌اش اصابت کرده و از پشت بدنش خارج شده است. اين ‏سرنوشت زني بود که در خانه مادري چون فخرآفاق پاراسي ناشر مجله "جهان زنان" و پدري چون فرخ‌دين پارساي از ‏روزنامه‌نگاران بنام زمانه خود پرورش يافته بود. پدر و مادري که تلخي توقيف و تبعيد را در کشاکش تناقضات دوراني ‏که ايران راهي نوين را در پيش گرفته بود، چشيده بودند. مادر از پيشتازان مبارزه براي حقوق زنان و از ياران صديقه ‏دولت‌آبادي بود و پدر در شمار کساني که زبان خود را نگاه نمي‌توانستند داشت.‏

منصوره پيرنيا در کتاب "خانم وزير" که با عکس‌هاي متعدد و ديدني همراه است پس از شرحي مفصل از خانواده ‏فرهيخته فرخ‌رو پارساي بر اساس خاطرات، دست نوشتهﮬا، مصاحبه ها و يادماندهﮬاي ديگران به آنچه بر سر وي در ‏جمهوري اسلامي رفت، مي‍ پردازد.‏

khanomvazir2.jpg

پيرنيا درباره يادداشتﮬاي خانم وزير مي‌‍نويسد: وي «در تابستان ۱۳۵۷ دست به نگارش زندگي نامه خود مي‌زند و به ‏نظر مي‌رسد ترازنامه زندگي سياسي پايان يافته‌اي را به روي کاغذ مي‌آورد. زندگي نامه‌اي که در حقيقت اعترافات يک ‏بانوي اهل سياست است. در اين زندگي نامه و مخصوصا يادداشت‌ها، نويسنده ديدي انتقادي و پر از نيش و گاهي گزنده ‏دارد و زماني به حد يک زن عاصي، ناراضي، خشمگين و تلخ مي‌شود و به زمين و زمان ناسزا مي‌گويد».‏

پيش از اين اما فرخ‌رو پارساي يادداشت‌هايي را در سال ۱۳۵۵ و دو سال پس از برکناري از وزارت آغاز کرده بود که ‏هرگز به پايان نرساند. وي در آغاز اين يادداشت‌ها از جمله مي‌نويسد: «جوانان امروز در فاصله سنين ۲۰ تا ۵۰ ساله ‏ايراني اکثرا مرا به خوبي مي‌شناسند چرا که سال‌ها مربي و مدير مدرسه و معاون وزارت آموزش و پرورش بودم. ‏اولين زني بودم که به مجلس رفتم و اولين زني بودم که معاون و سپس وزير شدم و تا کنون نيز تنها زني هستم که در ‏صف وزيران سابق مي‌ايستم اما همه اين‌ها ظاهر است و باطن زندگي زن ايراني چيز ديگري است». و حقيقتا فرخ‌رو ‏پارساي در اين قضاوت حق داشت چرا که تنها دو سال بعد زناني که پوشيده در چادرهاي سياه به خيابان‌ها آمدند تا خود ‏را داوطلبانه تسليم يک حکومت ديني کنند، نشان دادند آنچه به عنوان حقوق فردي و اجتماعي زنان در قانون تضمين ‏شده بود، تا چه اندازه با آنچه در ذهن جامعه و به ويژه خود زنان مي‌گذشت، فاصله داشت.

khanomvazir3.jpg


فرخ‌رو پارساي در يادداشت‌هاي خود از زندگي خصوصي و اجتماعي و از وضعيت زنان ايران که حتي پاسبان نيز ‏حاضر نمي‌شد با يک «ضعيفه» حرف بزند، مي‌نويسد. وي که تحصيلات پزشکي و تخصص بيماري‌هاي کودکان را با ‏همسر و فرزندان کوچک به پايان رسانده بود، ترجيح داد دبير و مدير دبيرستان بشود و به آموزش و پرورش بپردازد. ‏فرخ‌رو پارساي همزمان در فعاليت‌هاي جنبش زنان نيز حضور داشت و از اينکه استقلال اين جنبش به دليل دخالت‌هاي ‏بالا از جمله «والاحضرت اشرف» از ميان مي‌رود، به شدت متأسف بود.‏

در «خانم وزير» جا به جا مي‌توان فشار روحانيان را ديد که به شدت با دستيابي زنان به مسئوليت‌هاي بالاي دولتي ‏مخالفت مي‌ورزيدند. در چنين شرايطي، فرخ‌رو پارساي همزمان با تهيه برنامه‌هاي راديويي، «سازمان زنان کارگر» را ‏نيز سازماندهي کرد. وي پيش از آنکه به وزارت برسد، به عنوان نخستين زن به مقام معاونت پارلماني وزارت آموزش ‏و پرورش رسيد. او در اين باره مي‌نويسد: «در شغل جديد خود احساس مسؤليت شديدي مي‌کردم زيرا که اگر من ‏مي‌توانستم از عهده انجام کار و وظيفه‌ام به خوبي برآيم در آينده راه براي زنان بيشتري براي ورود به قوه مجريه باز ‏مي‌شد و اگر موفق نمي‌شدم گناه بزرگي نسبت به زنان ايراني مرتکب شده بودم».‏


در اين ميان اما ساواک نيز بيکار ننشست و گزارش مي‌داد: «روحانيون از انتصاب خانم فرخ‌رو پارساي به معاونت ‏پارلماني وزارت آموزش و پرورش ناراضي هستند و اظهار مي‌دارند که اين اقدام نوعي اهانت به مقام روحانيت است». ‏جالب اينجاست که «همان روزها ساواک پرونده‌اي به شماره ۶۴۱۲۴» به نام فرخ‌رو پارساي تشکيل داد. اسناد و ‏مدارک اين پرونده بعدها مورد استناد دادگاه انقلاب اسلامي در محکوميت و صدور حکم اعدام براي نخستين وزير زن ‏ايران قرار گرفت. ساواک حتي در گزارشي دکتر فرخ‌رو پارساي را به بهايي بودن «متهم» کرد و او را از فرقه ‏‏«ازلي» دانست.‏

ليکن با وجود مخالفت برخي روحانيان و گزارش‌هاي ساواک، فرخ‌رو پارساي به وزارت آموزش و پرورش رسيد. ‏منصوره پيرنيا در اين مورد مي‌نويسد: «دولت هويدا آماده مي‌شود که يک وزير زن را در کابينه خود بپذيرد. ‏نخست‌وزير با احتياط پيش مي‌رود و نظر تني چند از علما را در اين باره مي‌پرسد و چند روز قبل از معرفي دکتر ‏پارساي در شرفيابي به حضور اعليحضرت عرض مي‌کند که مي‌خواهم خانم فرخ‌رو پارساي را به عنوان وزير آموزش ‏و پرورش معرفي کنم. نظر آخوندها را هم پرسيده‌ام، حرفي ندارند. شاه نگاهي از سر سرزنش به نخست‌وزير مي‌کند و ‏مي‌گويد: حالا آخوندها هم آدم شدند!»‏

در تاريخ ششم شهريور ۱۳۴۷ نخستين زن در ايران به مقام وزارت مي‌رسد.‏

‏<‏strong‏>مشکلات سنتي<‏‎/strong‏>‏

‏«حجاب» و «چادر» و رابطه دختر و پسر در آن دوران نيز هنوز مشکل بسياري از خانواده‌هاي ايراني بود. فرخ‌رو ‏پارساي در مقام وزير چنين مي‌نويسد: «در شانزده نقطه دورافتاده کشور ما دبيرستان‌هاي مختلف دخترانه و پسرانه ‏داريم که دختر و پسر در کنار يکديگر درس مي‌خوانند و دخترها هم چادر بر سر نمي‌کنند. اين نوع مدارس به اصرار ‏من هم به وجود نيامده يعني مثلا مردم شهر نقده براي دخترانشان مدرسه مي‌خواستند و براي ما امکان فرستادن دبير به ‏آن منطقه نبود، گفتم: اگر دختران شما خواهان تحصيل در دبيرستان هستند با مسئوليت خود شما مي‌توانند در ‏دبيرستان‌هاي پسرانه نامنويسي کنند. مردم هم راضي شدند و حالا دختر و پسر در يک شهرستان، آن هم در شهرستان ‏نقده، با هم در يک مدرسه مختلط درس مي‌خوانند و هيچ اشکالي هم پيش نيامده است ولي در مورد همين دخترها من ‏مطمئن نيستم که وقتي از در مدرسه بيرون مي‌آيند و به خانه خاله و عمه مي‌روند، چادر به سر نکنند... چادر پوشيدن ‏يک نوع تنبلي است... با هر کدام از اين دخترها صحبت مي‌کنيد، هيچ کدام مايل نيستند چادر به سر کنند ولي محيط ‏خانواده و کوچه و پس کوچه‌ها طوري است که آنها را وادار مي‌کند که چادر بپوشند... بايد دانست وضعي را که لباس ‏ساري براي زنان هندي دارد، چادر براي زنان ايراني ندارد... براي تنبلي و بي نظمي و لاابالي‌گري برخي از زن‌ها ‏خيال مي‌کنند که چادر همه عيب‌ها را مي‌پوشاند و حال آنکه چادر عيب‌ها را از بين نمي‌برد بلکه فقط روي عيب را ‏مي‌گيرد تا مردم آن را نبينند ولي عيب‌ها وجود دارد و روز به روز هم شديدتر مي‌شوند».

khanomvazir5.jpg

فرخ‌رو پارساي در مورد حجاب نظر روشني داشت: «چادر يک مانع روحي و مانع پيشرفت زن ايراني شده است و ‏حداکثر سوء تفاهم را در مورد معني واقعي عفت و نجابت براي زن ايراني به وجود آورده است و بيشتر مردها هستند ‏که مانع پيشرفت زن‌ها مي‌شوند و براي چادر تبليغ مي‌کنند. اگر مسئله عفت و نجابت آنطور که عده‌اي فکر مي‌کنند فقط ‏به چادر وابسته بود، در اين صورت بايد بگويم که همه مردم دنيا غير از مثلا يک ميليون زن چادر بر سر، بي عفت و ‏نانجيب هستند. در حالي که بسيار مي‌بينيم که چه فجايع و بي‌عفتي‌هايي زير پوشش چادر اتفاق مي‌افتد». گزارش ساواک ‏در مورد نظرات «خانم وزير» درباره «چادر» نيز خوب به کار دادگاه انقلاب اسلامي آمد
khanomvazir6.jpg

khanomvazir7.jpg

♦ انقلاب شکوهمند

در شور و حال انقلاب اسلامي اما حتي «خانم وزير» هم در يادداشت‌هاي خود در تابستان ۵۷ به اين نتيجه مي‌رسد که ‏‏«اسلامي که او بيان مي‌کند به نظر من اسلام حقيقي است» و منظورش رهبر انقلاب اسلامي است. و مي‌افزايد: «من ‏معتقدم که هيچ چيز جز مذهب اسلام نمي‌تواند ما را از گردابي که سيستم گذشته براي همه تهيه ديده بود و خود نيز در ‏آن غرق شد، نجات دهد». آيا وي پيشاپيش به دستگيري و محاکمه خود مي‌انديشيد؟

هنگامي که دستگيري‌هاي پس از انقلاب اسلامي آغاز شد، فرخ‌رو پارساي در لندن بود. محمدجواد باهنر، محمد بهشتي ‏و شيخ محمد مفتح که از مشاوران «خانم وزير» بودند، اينک در شمار دست درکاران رژيم جديد قرار داشتند. اين نه ‏بختي براي فرخ‌رو پارساي که چه بسا بدشانسي وي بود. به نوشته منصوره پيرنيا «اين سه تن هر کدام نقاط ضعف و ‏پرونده جيره‌خواري‌شان در نزد خانم پارساي موجود بود و بايد به هر شکل که ممکن بود او را از ميان بر مي‌داشتند... ‏در پرونده شيخ مفتح عکسي بود که او را در حال تعظيم تمام‌قد به دکتر پارساي نشان مي‌داد».‏

اواخر بهمن ۱۳۵۸ فرخ‌رو پارساي، که گفته مي‌شود برادرزاده‌اش سعيد پارساي محل اقامت او را لو داد، دستگير شد. ‏در کتاب شرح مفصلي از دستگيري و محاکمه و دفاعيات «خانم وزير» با استناد به گزارش‌هاي منتشر شده و هم چنين ‏گفتگو و سخنان افراد و شخصيت‌هاي مختلف داده مي‌شود. خود فرخ‌رو پارساي همچنان سايه ساواک را حتي در دادگاه ‏انقلاب اسلامي نيز مي‌ديد و بر کاغذ يادداشت‌هايش که در کتاب کليشه شده است نوشت: «اين ساواک است که مرا ‏محاکمه مي‌کند».‏

اعتراض کشورهاي خارجي و سازمان‌هاي بين‌المللي براي جلوگيري از اعدام فرخ‌رو پارساي مؤثر نيفتاد. منصوره ‏پيرنيا آخرين دقايق فرخ‌رو پارساي را که حکومت وي را به خيال خود براي تحقير همراه با يک روسپي معروف به ‏‏«پري بلنده» به اعدام سپرد، چنين تصوير مي‌کند:‏

پري بلنده «اندامي کشيده و بلند و موزون داشت و يک سر و گردن از مأمورين اجراي اعدام و ميرغضب‌هاي خود ‏بلندتر مي‌نمود. پري چادرنمازي بر سر داشت... گوني کهنه‌اي را آوردند و بر سر و روي او انداختند. گوني کوتاه بود و ‏قسمتي از ساق و مچ پاي موزون پري از زير چادر و گوني بيرون افتاده بود. گوني ديگري را آوردند و به بلنداي پاهاي ‏او کشيدند و با طناب دور آن را بستند و به سرعت طناب پيچ‌اش کردند و طنابي بر گردن او انداختند و سر طناب را به ‏درخت بستند و چون گوسفندي که بر درخت آويزان مي‌کنند تا آن را سلاخي و قرباني کنند، طناب دار را بالا کشيدند...‏
گوني کهنه و کثيف و چرک‌آلود ديگري را آوردند و اين بار معلم و پزشک، نخستين زن مدير کل، نخستين زن وکيل ‏مجلس شوراي ملي، نخستين بانوي معاون وزير و نخستين زن وزير و مبارز راستين راه آزادي و تساوي حقوق زنان را ‏به زور در گوني کردند و براي آن که دست و پايي نزند، طنابي را بر پاهاي او بستند و طناب ديگري را از روي گوني ‏به دور گردن او پيچيدند و او را به درخت اعدام آويزان کردند. طناب دار را که بالا کشيدند، طناب پاره شد و فرخ‌رو ‏پارساي، در فاصله يک متري به زمين افتاد. حالا ديگر به کلي از حال رفته و بي‌هوش شده بود. طناب را از سر و رو ‏و بدن او باز کردند و او را به داخل حياط بردند و در کنار حوض کثيف و آب خزه گرفته‌اي مشتي آب بر سر و روي او ‏زدند و مجددا او را به هوش آوردند.‏

khanomvazir8.jpg


خانم پارساي که به هوش آمد نفسي به راحتي کشيد و تصور مي‌کرد... با پاره شدن طناب بي‌گناهي او نيز به اثبات ‏رسيده و مورد لطف خداوندي قرار گرفته است. کمي آرام گرفته بود و ديگر گريه و زاري و ناله هم نمي‌کرد. پس از ‏گذشت نزديک به يک ربع ساعت مجددا او را به محل قتلگاه بردند. کارش به جنگ تن به تن کشيده بود. اين بار سيم ‏قطور و مقاوم بکسل آوردند و به بالاي درخت بستند و سپس سيم دار را بر گردن فرخ‌رو پارساي انداختند و چند جعبه ‏خالي پپسي را زير پاي او گذاردند و دقايقي بعد يکي از دژخيمان مرگ لگد محکمي به جعبه‌ها زد و جعبه‌ها را از زير ‏پاي خانم پارساي به گوشه‌اي پرتاب کرد...»‏

ساعت يک و نيم صبح روز ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ بود. سه تير خلاص بر پيکر بي‌جان وي شليک شد. فرخ‌رو پارساي ‏حتي در وصيت‌نامه بس کوتاه خود حقوق زنان را فراموش نکرد و نوشت: «دادگاه بين زنان و مردان تفاوت زيادي ‏مي‌گذارد و اميدوارم آتيه براي زنان بهتر از اين باشد». وي خطاب به دادگاه انقلاب اسلامي و در دفاعيه‌اش بود که ‏خواند:‏

يارب نظر تو بر نگردد
برگشتن روزگار سهل است

نوامبر ۲۰۰۸‏

منبع: سايت الفبا